بررسی انتقادی آفرینش از «هیچ» از منظر هاوکینگ

فهرست محتوی

(برگرفته از رساله دکتری با عنوان: «بررسی انتقادی دیدگاه‌های متافیزیکی استفان هاوکینگ از منظر فلسفی با تأکید بر حکمت‌متعالیه» اثر احمد منصوری ماتک (گیلانی))

حجت الاسلام دکتر احمد منصوری ماتک (گیلانی)

دکتری مدرسی معارف اسلامی، دانشگاه فردوسی

مقدمه:

استفان ویلیام هاوکینگ (1942-2018)، فیزیک‌دان نظری، کیهان‌شناس و مدیر تحقیقات مرکز کیهان‌شناسی نظری دانشگاه کمبریج بود. وی در کودکی علاقهٔ وافری به علم و آسمان داشت و در چهارده سالگی تصمیم گرفت به از علوم ریاضی یا فیزیک بپردازد. او در ۱۷ سالگی وارد کالج دانشگاه آکسفورد شد و به‌رغم علاقه به ریاضیات به جهت عدم ارائه مدرک تخصصی در این رشته توسط دانشگاه، در رشتهٔ فیزیک و به‌طور خاص کیهان‌شناسی مشغول تحصیل شد. او به ستاره‌شناسی از راه مشاهده علاقه‌ای نشان نداد، اما همیشه نظریه پردازی برای وی هیجان انگیز و کیهان‌شناسی هیجان انگیزتر بود؛ چراکه کیهان شناسی مستلزم پاسخ این پرسش است که جهان از کجا آمده‌است. وی در شروع نخستین سال تحصیل دانشگاهی (حدوداً در 21 سالگی) به بیماری جدی فلج خفیف مبتلا گردید که گاه از گره زدن بند کفش و سخن گفتن ناتوان می‌شد. هاوکینگ با شرایط سختی به ادامه تحصیل پرداخت و رساله دکتری خود را در سال ۱۹۶۵ با نام «خصوصیات گسترش جهان‌ها»(Properties of Expanding Universes )دفاع نمود. وی اولین فعالیت مهم تحقیقی خود را در زمینه اثبات ریاضی مبدأ زمان شروع کرد؛ اما با پیشرفت مجدد بیماریش از آغاز دهه 1970 برای همیشه ملازم صندلی چرخدار شد.

هاوکینگ پس از سال‌ها تلاش در فیزیک، تصمیم گرفت در زمینه آفرینش کیهان فرضیه پردازی نماید. او می‌خواست بگوید که جهان به صورت خود بخودی به وجود آمده و خدا در به وجودآمدن آن، هیچ‌گونه نقشی نداشته است؛ یعنی به‌عبارتی خدا در این جهان وجود ندارد که جهان را کنترل کند و همانطور که قانون جاذبه و گرانش یک مسأله انکار نشدنی است، این جهان هم می‌تواند خودش را از هیچ به وجود بیاورد. هاوکینگ جهان ما را حاصل یک انفجار بسیار بزرگ به نام بیگ‌بنگ می‌داند که این انفجار باعث پدید آمدن ذرات ریز همچون پروتون، الکترون و نوترون شده‌است. در این دورانی که این ذرات به وجود آمدند اتم‌های سبکی مثل هیدروژن و هلیم، گام بر روی این جهان نهادند سپس اتم‌های سبک‌تری چون لیتیوم و بعد از آن عناصر سنگین‌تر به وجود آمدند.

به نظر می‌رسد هاوکینگ یک خداناباور است، چون در برخی از آثارش مطالبی که نشان از انکار وجود خدا و جهان آخرت است، دیده می‌شود؛ او در کتاب تاریخچه مختصر زمان درباره بازخوانی ذهن خدا می‌گوید: «اگر ما بتوانیم فرضیه‌های لازم برای توضیح هر پدیده و مادهٔ موجود در هستی را کشف کنیم، این کشف یک پیروزی نهایی برای خرد انسانی است؛ بدین معنی که ما می‌توانیم فکر خدا را بخوانیم». او منظور خود از بازخوانی ذهن خدا را این‌گونه اظهار می‌کند که ما هر چیزی را که خدا می‌توانست بداند، می‌دانستیم (البته اگر خدایی وجود داشت)، اما خدایی وجود ندارد و من یک خداناباور هستم. او همچنین در کتاب طرح‌عظیم، برای توضیح عالم، نیازی به وجود آفریدگار نمی‌بیند. وی هم‌چنین اعتقاد به وجود بهشت یا حیاتِ پس از مرگ را برای افرادی که از مرگ می‌ترسند، افسانه می‌داند.

 هاوکینگ مدعی است که طبق مدل‌های فیزیکی موجود و یا مدل‌هایی که در آینده نزدیک کشف می‌شوند، می‌توان امکان ایجاد خودبه‌خودی و آفرینش از هیچ را تبیین کرد.

مفهوم هیچ (خلاء) فیزیکی

خلاء، به لاتین Vacuus، مکانی است که در آن چیزی یا شخصی وجود نداشته‌باشد. این واژه در نزد فلاسفه، فضایی است که خالی از هر نوع ماده جسمانی باشد. (صلیبا، ج1: 537).

هیچ (خلاء) در فیزیک کوانتوم، معنای متفاوتی با فهم عرفی دارد. خلائی که در فیزیک کوانتومی مطرح است دارای دو ویژگی از سه ویژگی (فضا- زمان، قوانین کوانتومی و ماده) است: اول این‌که نقطه‌ای از فضا- زمان است؛ یعنی حتماً در فضا- زمان قرار دارد و نقطهٔ فضا- زمان، واقعاً هم تأثیر می‌گذارد و هم تأثیر می‌پذیرد. چنین چیزی در ذهن ما به عنوان یک امر وجودی است؛ نه عدمی. دوم این‌که قوانین کوانتومی در آن برقرار است؛ اما فقط ماده در آن حضور ندارد. هاوکینگ مطابق نظریه کوانتومی، خلاء را دریایی جوشان از ذرات «مجازی» می‌داند؛ جفت‌هایی همچون الکتروپوزیترون که در تعامل با یکدیگر به طور مداوم ایجاد شده و مطابق قوانین کوانتومی از بین می‌روند.( Hawking. A Life in Science. 148) وی تصور فضای خالی را نیز مردود می‌داند. (Hawking. S. W. Does God Play Dice?. 4)

هاوکینگ در بخشهای مختلفی از آثارش، (خلاء) را با واژه (vacuum) بیان کرده که مواردی از آن‌ها ارائه می‌گردد.([1]. Hawking. Brief answers to the big questions, PP. 82) اما در آثار متأخرش، بی‌آغازی جهان را مترادف با خلق خودبخودی، به معنای آفرینش از هیچ (اتفاق و تصادف) دانسته‌است؛ آفرینش از هیچ (اتفاق) یعنی کیهان در لحظه نخستین، خالق نداشته‌باشد؛ نه اینکه مواد تشکیل دهنده کیهان از هیچ به معنای نیستی (عدم) باشد. لذا عده‌ای از محققان در توجیه هیچ به معنای مواد تشکیل دهنده کیهان، میان هیچ فیزیکی به معنای افت و خیز کوانتومی و هیچ فلسفی به معنای عدم و نیستی فرق قائل شده‌اند (امامی جمعه و طباطبایی) ، حال آنکه هیچ (خلاء) در فیزیک به معنای میدان کوانتومی و امری وجودی است. این میدان فیزیکی دارای واقعیتی فیزیکی بوده که مولد انرژی است؛ اما آنچه که هاوکینگ خلط نموده میان هیچ (خلاء) فیزیکی با هیچ در فهم عرفی (اتفاق و تصادف) است که مورد بررسی و ارزیابی قرار می‌گیرد.

مواردی از استعمال واژه هیچ (nothing) توسط هاوکینگ

1. هاوکینگ بر اساس مدلی که از اواسط دهه 1960، در کیهان‌شناسی به وجود آمد معتقد است که جهان و عالم ماده طبق قوانین علم به طور خودجوش و از هیچ ساخته شده‌است. وی فرض اساسی علم را جبرگرایی علمی می‌داند به‌گونه‌ای که قوانین علم، تکامل جهان را با توجه به وضعیت آن در یک زمان تعیین می‌کند:

 »I think the universe was spontaneously created out of nothing, according to the laws of science. The basic assumption of science is scientific determinism. The laws of science determine the evolution of the universe, given its state at one time«. (Hawking. Brief answers to the big questions. 32.)

2. وی در عبارات دیگری پیدایش کیهان و فضا را ناشی از انفجار بزرگ شمرده است که همه چیز همچون بادکنکی که منفجر می‌شود، انبساط پیدا کرده‌اند. هاوکینگ جهان کامل پر از انرژی، فضا و تمامی پدیده‌های آن را به وجود آمده از هیچ دانسته و قوانین علم را برای شناخت مبدأ و منشأ جهان در برابر تبیین و توضیح خداوند قرار می‌دهد:

»At the moment of the Big Bang, an entire universe came into existence, and with it space. It all inflated, just like a balloon being blown up. So where did all this energy and space come from? How does an entire universe full of energy, the awesome vastness of space and everything in it, simply appear out of nothing? For some, this is where God comes back into the picture. It was God who created the energy and space. The Big Bang was the moment of creation. But science tells a different story. At the risk of getting myself into trouble, I think we can understand much more the natural phenomena that terrified the Vikings. We can even go beyond the beautiful symmetry of energy and matter discovered by Einstein. We can use the laws of nature to address the very origins of the universe, and discover if the existence of God is the only way to explain it«. (Hawking. Brief answers to the big questions, 32.)

3. هاوکینگ دوران سخت بعد از جنگ جهانی دوم که همزمان با نوجوانی او بوده را یاد می‌کند که به وی می‌گفتند هرگز چیزی را بدون پرداخت پول، به‌دست نمی‌آوریم. او در ادامه این گزاره را نقض کرده و به نوعی علیت را در این موضوع مخدوش کرده و مدعی می‌شود که اکنون پس از یک عمر کار فکر می‌کنم می‌شود یک جهان کامل به صورت رایگان (تصادفی، از هیچ) به‌وجود آید:

» As I was growing up in England after the Second World War, it was a time of austerity. We were told that you never get something for nothing. But now, after a lifetime of work, I think that actually you can get a whole universe for free«. (Ibid, 33)

4. وی در ادامه مطالب این‌گونه اظهار می‌کند که این همه جستجو برای اثبات وجود خالق معنا ندارد؛ چون اگر حاصل جمع جهان هیچ گردد، برای آفرینش آن نیازی به خالق نیست. هاوکینگ در قالب بیان تمثیلی جهان را آخرین ناهار رایگان (تصادفی از هیچ) می‌داند:

»So what does this mean in our quest to find out if there is a God? It means that if the universe adds up to nothing, then you don’t need a God to create it. The universe is the ultimate free lunch«. (Ibid , 33)

5. هاوکینگ درباره منشأ بیگ‌بنگ عنوان می‌کند خود قوانین طبیعت بیانگر این است که جهان همچون یک پروتون نه‌تنها بدون هیچ عاملی ایجاد شده و از نظر انرژی نیز به هیچ چیزی محتاج نیست، بلکه این احتمال وجود دارد که هیچ چیزی انفجار بزرگ را به وجود نیاورده باشد؛ هیچ چیزی».

»The laws of nature itself tell us that not only could the universe have popped into existence without any assistance, like a proton, and have required nothing in terms of energy, but also that it is possible that nothing caused the Big Bang. Nothing«. (Ibid)

6. هاوکینگ، راز و رمز انفجار بزرگ را توضیح آفرینش جهانی کامل و فوق العاده عظیم از فضا و انرژی، از هیچ می‌داند؛ به طوری که این راز در یکی از عجیب‌ترین حقایق درباره کیهان نهفته است. وی اقتضای قوانین فیزیک را وجود چیزی به نام «انرژی منفی» معرفی کرده‌است:

»The great mystery at the heart of the Big Bang is to explain how an entire, fantastically enormous universe of space and energy can materialise out of nothing. The secret lies in one of the strangest facts about our cosmos. The laws of physics demand the existence of something called “negative energy. «( Ibid)

جهت بررسی ادعای هاوکینگ لازم است در آغاز به تبیین واژه (vacuum) به معنای خلاء فیزیکی، واژه (الاتفاق) به معنای فلسفی، (nothing) به معنای هیچ عرفی و هم‌چنین مفهوم «جهان فیزیکی» پرداخته شود و برآیند متافیزیکی آن تبیین شود. سپس از منظر فلسفه با تأکید بر حکمت‌متعالیه مورد ارزیابی قرار گیرد.

تمثیلات هاوکینگ در اثبات ادعای آفرینش از هیچ

هاوکینگ در خصوص مفهوم زمان در لحظه وقوع انفجاربزرگ، معتقد است که اتفاق بسیار عجیبی رخ داد و زمان خودش آغاز شد. وی برای فهم این ایده گیج کننده، سیاه‌چاله‌ای را در نظر می‌گیرد که در فضا شناور است. این سیاه‌چاله، ستاره‌ای بزرگ و در خود فرو نشسته‌است که به دلیل وسعت و قدرت بالای جاذبه، نور و حتی زمان نمی‌تواند از آن فرار کند. وی در این قسمت از بیانی تمثیلی استفاده کرده است. ساعتی را به تصویر می‌کشد که به سوی سیاه‌چاله کشیده می‌شود و هرچه ساعت به سیاه‌چاله نزدیک‌تر می‌شود، کندتر می‌گردد و خود زمان نیز شروع به کندتر شدن می‌کند. سپس تصور می‌کند که ساعت وارد سیاه‌چاله شده (البته با فرض اینکه بتواند در برابر نیروهای گرانشی شدید مقاومت کند) و چون زمان در آنجا وجود ندارد ساعت متوقف می‌شود. وی با استفاده از این تصویرپردازی، آغاز کیهان را همچون ساعت دانسته که فاقد زمان بوده است.  (Ibid,36)

تمثیل جریان رودخانه

وی برای اثبات آفرینش از هیچ، رودخانه‌ای را تصویر می‌کند که در دامنه کوه جریان دارد. او عامل جریان رودخانه را باران باریده شده در کوه دانسته و علت باران را تابش خورشید بر اقیانوس و در نتیجه تبدیل بخار آب به ابر می‌داند. حال چه چیزی باعث تابش خورشید شده؟ وی پاسخ آن‌را اتم‌های هیدروژن دانسته که برای تشکیل هلیوم به‌هم متصل می‌شوند و در این فرآیند مقدار زیادی انرژی آزاد می‌کنند تا اینکه به هیدروژن می‌رسد. اما هیدروژن از کجا آمده؟ هاوکینگ علتش را انفجار بزرگ آغازین معرفی می‌کند.( Ibid, 35) هاوکینگ به این مطلب اذعان دارد که چه بسا ممکن است انفجار بزرگ، علت و خالق نداشته‌باشد اما در عین حال کیهان از انفجار بزرگ نشأت گرفته‌باشد. وی ظاهراً در چنین فرضی اصل علیت را در بخش دوم (نشأت کیهان از انفجار بزرگ) پذیرفته اما نسبت به جریان این اصل درباره خود انفجار بزرگ التزامی ندارد. لذا چنین برداشتی که «انفجار بزرگ»، پیامد اجتناب‌ناپذیری از قوانین فیزیک بوده، ضمن اینکه مربوط به حوزه متافیزیک است، وارد مباحث فیزیک شده، مستلزم جبرگرایی قوانین طبیعت و هم‌چنین تناقض هاوکینگ نسبت به حجیت و عدم حجیت قانون علیت است که نشان می‌دهد در این‌باره به صورت گزینشی عمل کرده‌است.

تمثیل تپه و حفره

هاوکینگ توضیح آفرینش از هیچ را رمز بیگ‌بنگ شمرده و با بیان تمثیل تپه و حفره به قانون انرژی مثبت و منفی برای اثبات انفجار بزرگ آغازین می‌پردازد. وی رمز و راز بزرگ در قلب انفجار بزرگ را توضیح این مسأله می‌داند که چگونه یک جهان بسیار عظیم از فضا و انرژی ممکن است از هیچ چیز به وجود آید؟ وی این راز را یکی از عجیب‌ترین حقایق مربوط به کیهان برشمرده، قوانین فیزیک را محتاج چیزی به نام انرژی منفی می‌داند. او انرژی منفی را با استفاده از تمثیل تپه و حفره این‌گونه بیان می‌کند که شخصی می‌خواهد تپه‌ای در یک قطعه زمین صاف بسازد. وی جهان را این تپه فرض می‌کند که برای ایجاد آن چاله‌ای در زمین حفر می‌کند و با استفاده از آن خاک، تپه می‌سازد. هاوکینگ در ادامه بحث برای رسیدن به مقصودش (هیچ شدن حاصل جمع جهان) انرژی منفی را اینگونه توضیح می‌دهد که او فقط یک تپه درست نمی‌کند، بلکه یک چاله نیز ایجاد کرده که در واقع یک نسخه منفی از تپه است و چیزهایی که در چاله بودند اکنون تبدیل به تپه شده‌اند. بنابراین همه آن‌ها کاملاً متعادل شده و این دو همدیگر را خنثی می‌کنند. (Ibid, 34)

هاوکینگ با این تمثیل به آغاز جهان رفته و معتقد است چنین مسأله‌ای در ابتدای جهان اتفاق افتاده‌است؛ وقتی بیگ‌بنگ مقدار زیادی انرژی مثبت تولید می‌کند به طور همزمان همان مقدار انرژی منفی نیز تولید می‌شود؛ به این ترتیب، مثبت و منفی همیشه به صفر می‌رسند. این یک قانون دیگر از طبیعت است.

هاوکینگ فضا را مکان استقرار انرژی منفی دانسته که در این فضای گسترده همه چیز به صفر می‌رسد. اگرچه هاوکینگ درک این مسأله را بدون ریاضیات مشکل دانسته، اما آن را دارای حقیقت می‌داند! وی عملکرد شبکه گسترده میلیاردها میلیارد کهکشان که با گرانش یکدیگر را جذب می‌کنند را به باتری بزرگی تشبیه کرده که انرژی منفی را در خود ذخیره می‌کند. هاوکینگ بعد مثبت جرم و انرژی (همه‌چیز) را به تپه تشبیه کرده و بعد منفی (حفره) را در همه جای فضا پراکنده می‌داند. (Ibid)

نکته دیگری که هاوکینگ در مورد انرژی منفی می‌گوید انرژی جاذبه (نیروی جاذبه) بین اجرام آسمانی است. ضمن این‌که ذره و پادذره و یا جرم مثبت و منفی از تفسیر معادله دیراک منبعث شده‌اند و برای آن‌ها دلایل تجربی زیادی هست. پس نمی‌توان ایراد گرفت، چون قانون بقای انرژی و ماده نقض نشده‌است.

اما این مسأله مهم است که وی اصل علیت را مخدوش کرده و وارد مباحث متافیزیک شده و در پاسخ به سؤال‌هایی همچون، این همه انرژی و فضا از کجا آمده‌است؟، یک جهان پر از انرژی، وسعت عظیم فضا و هر آنچه در آن است چگونه به راحتی از هیچ چیز ظاهر می‌شود؟ بیان می‌کند که عده‌ای در این شرایط خدا را به میان می‌کشند که او انرژی و فضا را خلق کرده‌است!

تمثیل فنجان قهوه

هاوکینگ با استفاده از تمثیل فنجان قهوه پیرو تبیین نظریه انفجار بزرگ و آفرینش از هیچ، درباره ماده و مبدأ آفرینش کیهان به مسأله خلأ پرداخته، افت و خیزهای میدان کوانتومی، هیچ (خلاء) را علت آفرینش می‌داند. از نظر ایشان تنها کاری که باید انجام بگیرد شناختن ماشه‌چکان اولیه عالم است و اینکه چه چیزی می‌تواند باعث ظهورخود به خودی جهان شود. وی در بدو امر این مسأله را یک مشکل گیج کننده می‌داند چون در زندگی روزمره شاهدیم که هر چیزی علتی دارد و نمی‌شود چیزی همین‌طور به وجود بیاید. نمی‌توان فقط با انگشتان خود بشکن زد تا یک فنجان قهوه حاضر شود. بلکه باید از دانه‌های قهوه، آب و شاید مقداری شیر و شکر استفاده شود. اما اینجاست که هاوکینگ با این بیان که «اگر از طریق ذرات شیر تا سطح اتمی و حتی پایین‌تر از سطح زیر اتمی به درون این فنجان قهوه بروید وارد دنیایی می‌شوید که خلق چیزی از هیچ حداقل برای مدتی کوتاه ممکن است» از اصل علیتی که قبول دارد عدول کرده است و به طور ضمنی منکر عمومیت آن در پدیده‌های کیهان می‌شود و سپس از حساب احتمالات مکانیک کوانتومی استفاده کرده و اینگونه توجیه می‌کند که «در این مقیاس، ذرات مانند پروتون‌ها مطابق قوانین طبیعت رفتار می‌کنند که ما آن‌ها را مکانیک کوانتومی می‌نامیم». وی تأکید می‌کند که این ذرات واقعاً می‌توانند به طور تصادفی ظاهر شوند و برای مدتی دور بزنند و سپس دوباره ناپدید شوند تا دوباره جای دیگری ظاهر گردند. (Ibid,34-35)

هاوکینگ ضمن خلط مفهوم هیچ فیزیکی و هیچ عرفی (اتفاق و تصادف)، با واگذاری همه چیز به قوانین طبیعت ادعایی اغراق آمیز و جبرگرایانه نموده که ناتوانی وی بر عدم ارائه مستندات و شواهد قابل دفاع محدودیت‌های فیزیک نظری در حوزه واقعیات و فقدان مابإزای ماکروسکوپی اشیاء در این‌باره، وی را ناکام می‌نماید.

هاوکینگ وجود اتفاقی انرژی را ناشی از هیچ (افت‌وخیز کوانتومی) به عنوان مبدأ نخستن و حد یقف پیدایش کیهان معرفی می‌کند. اگرچه چنین تعبیر و دیدگاهی ممکن است به عنوان یک تبیین در برابر سایر تبیین‌ها مطرح باشد (که به اقتضای محاسبات ریاضیاتی در حوزه فیزیک نظری ایده پردازی می‌شود)، اما دلیل موجهی برای ورود در موضوع آفرینش اتفاقی کیهان که مربوط به حوزه واقعیات و فلسفه است، نمی‌باشد. اکنون این سؤال پیش می‌آید هیچ (خلاء) کوانتومی که مبدأ و علت حرکت و آفرینش شده از کجا نشأت گرفته‌است. آیا اتفاقی و بدون علت و سبب بوده؟ آیا ازلی بوده و همواره موجودیت داشته و یا اینکه ناشی از مبدأ و علتی ازلی پیش از خود بوده‌است؟

برآیند متافیزیکی آفرینش اتفاقی و نفی‌انگاری مبدأ کیهان

اگرچه آفرینش کیهان از هیچ (خلاء) فیزیکی ممکن است بر اساس مبانی فیزیک کوانتوم قابل پذیرش باشد اما نسبت به برآیند متافیزیکی دیدگاه هاوکینگ مبنی بر بی‌نیازی آفرینش کیهان به خداوند و اتفاقی بودن مبدأ جهان، اشکال و انتقاد جدی وارد است که با بررسی زمینه‌های فکری و تأثیرپذیری وی از دیدگاه‌های فلسفی شخصیت‌هایی همچون دموکریتوس (از حکمای قدیم یونان باستان) قابل ارزیابی است. دموکریتوس عناصر عالم طبیعت را حاصل از ذرات بسیار ریز می‌داند که به هم آمیخته شده و مواد جهان طبیعت را به وجود آورده‌اند. وی بر اساس این دیدگاه جهان را مرکب از خلأ و ملأ دانسته است که تمامی موجودات طبیعت از ذرات بسیار ریز غیر قابل تجزیه و خلأهای بین آنها موجود شده‌اند. چنین دیدگاهی در فیزیک جدید نیز مورد پذیرش قرار گرفته‌است. (صدر، 358)

از این‌رو تصور نگارنده این سطور این است که گویا هاوکینگ به‌نوعی دیدگاه دموکریتوس(Democritus) مبنی بر ایجاد مجموعه جهان مادی از ذرات بسیار ریز نامتناهی را پذیرفته و نسبت به نقطه آغازین کیهان از چارچوب روش علوم تجربی و فیزیک خارج شده و به مباحث متافیزیکی «بخت و اتفاق» و در نتیجه انکار نقش مبدئیت خداوند نزدیک می‌گردد.

بررسی برآیند آفرینش از هیچ (اتفاقی) و نفی‌انگاری مبدأ کیهان

فلاسفه اسلامی مبحث اتفاق را در بخش طبیعیات کتب فلسفی ذیل مبحث علیت پس از مباحث مربوط به علت فاعلی و علت غایی ذکر می‌کنند. در این مبحث، مفهوم و اقسام اتفاق از منظر فلسفی مورد اشاره قرار می‌گیرد سپس نتایج و برآیندهای حاصله از دیدگاه هاوکینگ درباره هیچ (خلاء) فیزیکی و خلط آن با اتفاق و تصادف از منظر حکمت‌متعالیه بررسی می‌گردد.

مفهوم اتفاق (تصادف)

«hasard» در لاتین به معنی تصادف به کار می‌رود. زیرا برد و باخت در بازی تخته نرد تابع تصادف است نه تابع مهارت در بازی. گویا ارسطو برای اولین بار حد تصادف را بدین صورت تبیین نموده‌است که وجود بعضی از موجودات طبیعی و وجود بعضی مصنوعی و هنری و وجود بعضی دیگر تصادفی است، یعنی مطابق بخت و اتفاق است. (جمیل صلیبا،595)

«اتفاق و تصادف» به لحاظ اصطلاحی بدین معناست که یک نتیجه ضمنی و فرعی، ضمن انجام فعلی محقق می‌شود در حالی که برای آن فعل نتیجه و غایت دیگری مورد نظر است؛ مانند دیدار با شخصی که در ضمن رفتن به سوی مقصد دیگری حاصل می‌گردد.(مصلح، 14) اتفاق به معنای تحقق اشیاء به صورت صدفه، بخت و دارای چند وجه است؛ اول آنکه موجودی بدون اینکه فاعل مرجح و غایت داشته‌باشد به وجود آید. دوم آنکه موجودی استثنایی و اقلی الوجود که وقوعش از طریق تصادف باشد. سوم آنکه موجودی، فاعل داشته‌باشد ولی بدون غایت باشد و مبدأ فعل بدون غایت مترتب بر فعل، مبدأ فعل واقع شود. (فیض‌کاشانی، 105)

خلط مفهوم فیزیکی «هیچ» با معنای عرفی

واژه هیچ (خلاء) فیزیکی با لفظ هیچ در زبان عرفی عمومی یکسان نیست؛ بلکه هیچ (خلاء) در فیزیک شیء وجودی خاصی است. اما وقتی برای مردم عادی گفته می‌شود جهان خودش را از هیچ به وجود می‌آورد، آنچه که مردم از هیچ می‌فهمند این است که آفرینش کیهان بدون هرگونه ماده، خالق و قانونی (اتفاقی و تصادفی) ایجاد می‌شود. «هیچ» در فهم عمومی مترادف با بی قانونی و بی ضابطگی است. اما معنای فلسفی هیچ، عدم و نیستی است که شیئیت ندارد. چون از منظر فلسفی، هستی ملاء است؛ نه خلاء. در نتیجه خلاء، وجودی عینی و خارجی نداشته و از موضوع فلسفه خارج است. از این رو موضوع بحث این نوشتار نیز قرار نمی‌گیرد.

عموم فیزیک‌دانان خلق از هیچ (خلأ) فیزیکی را به عنوان یک میدان کوانتومی ممکن می‌دانند. هاوکینگ نیز بر این اساس انفجار بزرگ را مبتنی بر خلق از هیچ فیزیکی توصیف می‌کند که به عنوان دیدگاه عموم فیزیک‌دانان مطرح است، اما در برخی اظهار نظرهای خود میان هیچ (خلأ) فیزیکی و فهم عامیانه از هیچ به معنای بخت و اتفاق خلط نموده، استعمال معنای عرفی از هیچ در برخی آثار متأخر هاوکینگ زمینه را برای مغالطه و شبهه فراهم کرده‌است: «گذر عمرم بعد از جنگ جهانی دوم در انگلیس زمان بسیار سختی بود، به ما گفتند هرگز چیزی از هیچ بدست نمی‌آید. اما اکنون پس از یک عمر کار، فکر می‌کنم در واقع می‌توانید یک جهان کامل را به صورت رایگان [از هیچ] بدست آورید». (Hawking. Brief answers to the big questions. 33) در بخش‌ نخست از عبارت هاوکینگ، هیچ (هرگز چیزی از هیچ بدست نمی‌آید) با توجه به قرینه (زمان بسیار سختی بود) به مفهوم عرفی به‌کار رفته‌است. اما در بخش‌دوم مراد وی از اتفاق و هیچ، به صورت دوپهلو دریافت می‌شود که هم قابل تسری به هیچ فیزیکی و هم هیچ عرفی به معنای اتفاقی و بدون قانون و قاعده بودن‌است.

هاوکینک از آنچه که بیان کرد ضمن استعمال ادبیات تمثیلی ناهار رایگان، نتیجه‌ای متافیزیکی گرفته و جهان را ناشی از هیچ (اتفاق) دانسته و منکر وجود خالق می‌شود: «بنابراین این همه جستجوی ما برای پاسخ اینکه خدایی هست، به چه معناست؟ این بدان معناست که اگر حاصل جمع جهان هیچ شود، برای خلق آن نیازی به خدا نیست. جهان آخرین ناهار رایگان [اتفاقی] است».[1]

تصور نویسنده پژوهش این است که هاوکینگ نسبت به نقطه آغازین کیهان، ضمن ارتکاب مغالطه و خلط میان مفهوم هیچ فیزیکی و هیچ عرفی، از چارچوب روش علوم تجربی و فیزیک نیز خارج‌شده و به مباحث متافیزیکی نمی‌انگاری خالق و فرضیه «بخت و اتفاق» نزدیک می‌گردد. گویا وی به‌گونه‌ای دیدگاه دموکریتوس را مبنی بر اتفاقی بودن مجموعه جهان مادی که از گرد آمدن آن ذرات پدیدار شده، پذیرفته‌است.

منابع

  • امامی جمعه، مهدی، طباطبایی، سید مهران، «نقد و بررسی تطبیقی نظریه «طرح عظیم» استیون هاوکینگ از منظر حکمت‌متعالیه»
  • صدر، سید محمد باقر، فلسفه‌ما (بررسی‌های بنیادی درباره مکتب‌های مختلف فلسفی)
  • صلیبا، جمیل ، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی
  • فیض‌کاشانی، ملامحسن، أصول المعارف
  • مصلح، جواد، مبدأ آفرینش از دیدگاه فلاسفه اسلام
  • Hawking. S. W. Brief answers to the big questions
  • Hawking. S. W. A Life in Science,
  • Hawking. S. W. Does God Play Dice?

[1]. Ibid, p. 34.

اشتراک گذاری نمایید
Facebook
Twitter
LinkedIn
WhatsApp
Telegram
مطالب مرتبط قبلی و بعدی
مطالب مرتبط
تازه ها