چکیده
در نوشتار حاضر سخن از چیستی حیات که شامل سرچشمه، ماهیت و مقصد میگردد، بهعنوان مهمترین پرسش به میان آمده است. نویسنده جهت تبیین و پاسخ به این پرسش سه کلان نظریه در باب حیات را یاد میکند:
1. نظریهی اصالت حیات ؛
2. نظریهی مادی حیات که این کلان نظریه بهنوبه خود به یازده ریز نظریه یا صورتبندی (مکانیکی، ارگانیکی، پان اسپرمیا، آغاز ساده، شروع سرد، آر.ان. ای جهانی، دریچهی خاک رس، جرقه الکتریکی، انرژی متراکم ـ پراکنده و مجموعهی اطلاعات) تقسیم و تحلیل گردیده است؛
3. نظریهی شبکهی حیات.
پس از بیان نظریات و مقایسه میان آنها و شناسایی نکات قوت و ضعفهای هرکدام میل به نظریهی سوم قوت بیشتر پیدا میکند.
کلیدواژه
حیات، نظریهها، تبیین، صورتبندی، شبکهی مادی، غیرمادی.
درآمد
پدیده حیات تا اکنون با روشهای متعدد از زوایای گوناگون و در چشماندازهای متنوع مورد ارزیابی، تبیین، توصیف و بازاندیشی قرارگرفته است. اما هیچکدام سخن پایانی و داوری قطعی نیست و نمیتواند باشد. و اگر چنین ادعای هم وجود داشته باشد نشان از جهالت دارد نه معرفت. در این جستار نیز نه داوری نهایی و قطعی انجام میگیرد و نه تبیین و توصیف جامع؛ چون اولی نامعقول و غیرواقعی مینماید و دومی بیرون از برنامه و هدف این نوشتار است. تنها بهاندازهی توزین و تبیین میگردد که بتواند به پرسش «حیات چیست؟» خدمت و کمکی کرده باشد و خواننده با روشنایی و سرمایهی بیشتر به مسئله راه بیابد.
مبدأ، مقصد و هدف، معنا و کارکرد حیات پرسشهای کلیدی و متناسب با موضوع این دفتر هستند. اما روشن شدن و پاسخیابی هریک در گرو تبیین چیستی حیات میباشد و در فقدان چنین تبیین، دشوار بتوان به توضیح درست و سالم آنها دست یابید. بهتعبیر دیگر و یا درواقع اگر با تأمل بنگریم اکثر نظریاتی که ناظر بر چیستی حیاتاند در درون خویش سه پرسش کلیدی: سرچشمه، کارکرد و هدف حیات را دارند و عملا برساختهی آنها میباشد.
نظریههای کلان
دیدگاهها و تحلیلهای فراوانی در باب حیات و چیستی آن ارائه شده و وجود دارد که میتوان همه را در ذیل سه نظریه قرار داد:
اصالت حیات یا هستی غیرمادی
حیات یک پدیده، هستومند و جوهر غیرمادی و کاملاً متمایز و بیگانه با ماده میباشد که اصول، قواعد و قوانین حاکم بر آن کاملاً متفاوت و متضاد از آن است که بر ماده جاری و ساری میباشد. از این نظریه به اصالت حیات (vitalism) یاد شده است. هانس دریش (Drisch,1930) در آزمایشهای جنینشناسی که انجام داد از عامل حیاتی غیرمادی که رویدادها را در فرایند تکامل جنین بهسوی اهداف آینده هدایت میکند یاد مینماید. «او به کمالجویی هدفمندی قائل بود که روندها را با وجود موانع، میزان میکند تا سرانجام به طرح نهایی مقصودش برسد.» (باربور، علم و دین، 1374، 358)
حیات هستی مادی
حیات یک پدیده و فرایند کاملاً مادی میباشد. این انگاره که یک نظریهی کلان مادهگرایانه نسبت به حیات بهشمار میرود و در افق و چشماندازهای فیزیک، شیمی، بیوشیمی، زیستشناسی، ژنتیک، فیزیولوژی، بیوتکنولوژی مطرح و نگریسته شده است، صورتبندیهای متعددی دارد و یا بهتعبیر دیگر به ریز نظریههای چندگانه تقسیم گردیده که اهم آنها به شرح ذیل میباشد:
نگرهی مکانیکی حیات
حیات یک پدیده و فرایند مادی ـ مکانیکی دیده شده است و در این انگاره تمامی فرایندهای شیمی، بیوشیمی، فیزیولوژی، زیستشناختی، ژنتیکی و حتی جامعهشناختی فروکاهش مییابند به فکتها و واقعیتهای فیزیکی؛ و واقعیتهای فیزیکی نیز همانا مجموعهای از ذرات و اشیائی مجزا هستند که هویت، خصوصیت، ساختار و پیوندهای کاملاً مکانیکی دارند. بهتعبیر دیگر حیات خواه ترکیب از اتمها، کوارکها و ریز کوارکها باشد و خواه ترکیب از ژن دانسته شود، چیدمان و عملکردشان کاملا خطی، بسته و مکانیکی بوده و قوانین فیزیک مکانیک بر آنها حاکم میباشد. «لوب» در آغاز قرن بیستم میگوید همهی روندها و رویههای زنده میتوانند بهگونهای دقیق مطابق قوانین فیزیکی تبیین شوند. (loeb,1912) طبعاً طبق این نگره، در هستومندها همهی عناصر و سازهها ساختار، هویت و کارکرد مخصوص به خود را دارند و کل متمایز و حاکم بر اجزاء و سازه وجود ندارد و تنها ترکیب و کنار هم قرار گرفتن ژنها یا سلولها و یا اجزاء میباشد، بیآنکه میان خود آنها از یکسوی و بین آنها و محیط بیرونی و پیرامونی از سوی دیگر داد و ستد انجام بگیرد. در نهایت کل همان مجموعه از اجزاء از حیث ساختار، خصوصیت، کارکرد و هویت بیش نیست.
البته باید یادآور گردید که تمامی کسانی که فرایندهای زیستی و پدیده حیات را فرو میکاهند به فیزیک و قوانین فیزیکی ضرورتاً باور ندارند که اولاً پایه و بنیاد حیات ذرات چون اتمها یا کوارکها و ریز کوارکها است. بلکه کسانی هستند که چیستی و بنیاد حیات را در ماهیت، ساختار، خصوصیت و کارکرد ژنها میدانند. منتهی تبیین خصوصیات و کارکرد ژنها را نیازمند و درگرو قوانین فیزیکی خاص (عدم قطعیت، احتمالات) و نه قوانین عادی و مکانیکی فیزیک میداند. و ثانیا ـ حیات واقعیت مادی مکانیکی باشد، بلکه حیات را امر کاملاً مادی اما با خصوصیات ارگانیکی میدانند. مثل شرودینگر که دستیابی به چیستی حیات را وابسته به شناخت ژنها بهواسطه قوانین فیزیک اما نه از گونه فیزیک مکانیک میداند. «از آنچه دربارهی ساختار مادهای زنده آموختهایم، باید آماده باشیم که کارکرد آن را بهگونهای بیابیم که نتوان به قوانین عادی فیزیک کاهش دهیم. آنهم نه بر این مبنا که نیرویی جدید یا چیز دیگری وجود دارد که رفتار تکتک اتمهای درون موجود زنده را تحت اختیار دارد، بلکه چون ساختمان مادهی زنده با موادی که تا اکنون در آزمایشگاههای فیزیک آزمایش شدهاند فرق دارد.» (شرودینگر، حیات چیست؟،1380، 76، 10 ـ 95، 138)
این نظریه در جامعه علمی مقبولیت و پذیرش فراگیر و مطلق نیافت، گرچه نقش فیزیک در تبیین روندهای حیاتی مهم و ارزنده خوانده شد ولیکن فروکاهش فرایندهای زیستی به فیزیک نادرست اعلام گردید. زیرا لازمهاش باور به بسته و خطی بودن حیات است، درحالیکه واقعیت حیات و فرایندهایی زیستی بازنمود سیستم و نظام کاملاً باز و غیرخطی میباشد و نقش و سهم عوامل و سازوکارهای غیر فیزیکی در پیدایی و پویایی آن انکارناپذیر است. «شرودینگر در نامهای به بورن (Born) چنین نوشت: «…. اینشتین یکبار به من گفت اگر همهچیز خطی بود هیچچیزی بر دیگری اثر نمیگذاشت، واقعاً چنین است.»… البته خیلی از زیستشناسان میپذیرند که زیستمند به دستهی عمومی دستگاههای باز تعلق دارند. کریک در کتاب «از مولکولها و انسانها» در ص 6 در یک پاراگراف اشاره دارد که «یک زیستمند میبایست یک دستگاه باز باشد این نخستین و کمترین شرط حیات است… زیستشناسی امروزی میپذیرد که زیستمندان چیزهای نظام یافتهاند… نهایت تلاش را کردهاند تا کوچکترین ایما و اشارهای که برساند نظم زیستی از یک نیروی حیاتی غیرمادی سرچشمه میگیرد بیاعتبار کنند (Mary,1988) و این نگرشی است که ماهم بر آن هستیم …. ادعا نداریم که قوانین بنیادین فیزیک در زیستشناسی مصداق ندارند که البته دارند، اما میگوییم که چارچوب مفهومی یا جهانبینیشان خیلی تنگ است بنابراین باید مفاهیم تازهای را بیابیم که از توصیف صرفاً خرد (میکروسکپی) دستگاهها فراتر میروند….» (کلسو و هاکن، همسازی مغز و رفتار، 1380، 264 ـ 292)
نگرهی ارگانیکی حیات
در این انگاره حیات شبکهای از روابط و فعالیتهای سازمانیافته و هدفمند عناصر و سازههای متنوع و متعدد (اتمها، کوارکها، پروتئینها، ژنها و….) میباشد که عوامل سازنده پس از ترابط و برهمکنشی متقابل، یک کل و محصول و ارگانیسم جدیدی را بهوجود میآورند که دارای ساختار، خصوصیات و کارکردهای مخصوص و نوینی بوده که با ویژگیها و کارکردهای سازهها و عناصر سازندهاش متفاوت میباشد و بر بنیاد آنها قابل پیشبینی نیست. از اینسو نیز اجزاء و عناصر پس از ترابط و برهمکنشی و درحالیکه بخشی از بدنه و فرایند کل ارگانیسم هستند خواص و شناسنامهای دارند و یا واجد میگردند که در وضعیت انفرادی و پیش از تعامل و برهمکنشی نداشتند. دقیقاً مرز تمایز این نگره با انگارهی اصالت حیات و انگارهی مکانیکی و ماشینی در همین خصوصیت نهفته است. باربور این مهم را اینگونه بازگو نموده است: «ارگانیسم یک کل یکپارچه است که سلسله مراتبی از سطوح مختلف سازمان دارد، و این واقعیتی است که از دیدگاه مکانیستها که فقط یک سطح را میبینند بهدور مانده است. همچنین مورد غفلت اصالت حیاتیها (که در ته قلبشان مکانیست هستند چه فقط یک عامل نامرئی اضافی برای گرداندن ماشین قائلند) قرار گرفته است. یک حرف اساسی ارگانیسم این است که اجزاء تحت تاثیر کل واقعاند… و در میان آنها همبستگی علی و همکنشی هست….» (باربور، علم و دین، 1374، 360 ـ 361) ژاک ریس حیات را خاصیتی از ماده میداند که درنتیجه روابط و کنشهای متقابل بین اجزاء و عوامل زیستی پدید آمده و آن را لازمه حیات و استمرارش میداند.» (ریس، منشأ عالم، حیات، انسان و زبان، 1381، 77)
بهاینترتیب سازمانیافتگی و هماهنگی، برهمکنشی متقابل و داد و ستد با محیط بیرون [باز بودن]، تحولپذیری، خودسازماندهی درونی و خودآفرینی و هدفمندی از برجستهترین اوصاف حیات در انگاره ارگانیکی میباشد. نظریهی ارگانیکی حیات نهتنها در میان زیستشناسان بلکه در میان عالمان و دانشمندان سایر رشتههای علمی نیز بیشترین باورمند را دارد، البته هرکدام با تفسیر و تبیین ویژه و متناسب خودشان. به همین جهت آنها را در زیرمجموعه نظریهی مادی حیات بهعنوان تئوریهای مستقل ذیلاً میآوریم.
پان اسپرمیا
نظریهای وجود دارد که میگوید شاید زندگی از نقطهی دیگری در فضا به زمین آمده باشد، مفهومی که بهعنوان پان اسپرمیا شناخته میشود. سیارهی همسایهی ما یعنی مریخ هر روز شاهد بمبارانی از شهابسنگها است و شاید در روزهای نخستین نیز زمین وضعیتی نزدیک به امروز مریخ داشته است. برخی از دانشمندان این فرضیه را مطرح کردهاند که شاید ارگانیزمهای زنده و میکروبها بهوسیلهی شهابسنگها از منظومهای دیگر به زمین آمده باشند که در این صورت همهی ما مهاجرانی از جهانهای دیگریم. دیوید باس از این انگاره به نظریهی بذرپاشی در باب حیات یاد میکند (باس، روانشناسی تکاملی، 1392، 104 ـ 107). اما درصورتیکه این فرضیه درست باشد سؤال بزرگتری را مطرح میکند که در منظومهی دیگر زندگی چگونه آغاز شده است. و ماهیت حیات چیست؟ البته این نظریه میتواند علمی باشد به این معنا که قابلیت به آزمون درآمدن دارد ولیکن باز هم حیات چیست را پاسخ نمیدهد.
آغازی ساده
بهجای اینکه فکر کنیم حیات از مواد پیچیدهای مثل RNAها شروع شده است، شاید زندگی از مولکولهای کوچکی پدید آمده باشد که در تعامل با یکدیگر، چرخهی واکنشی را برای ساخت مولکولهای پیچیدهتر آغاز کردهاند. ممکن است کپسولهای سادهای شبیه به بدنهی سلول پدید آمده باشند و در طول زمانبر پیچیدگی آنها افزوده شده باشد. دانشمندان میگویند در این سناریو حیات بر اثر متابولیسم تکامل یافته است که برخلاف نظریهی اولین ژن و RNA جهانی است.
RNA جهانی
DNA ها برای شکلگیری، احتیاج به پروتئین و پروتئینها نیز احتیاج به DNA دارند. پس چگونه ممکن است این دو بدون یکدیگر ایجاد شوند. پاسخ این سؤال ممکن است RNA باشد، RNA مانند DNA میتواند اطلاعات را ذخیره کند و همچنین بهعنوان یک آنزیم مانند پروتئینها عمل کرده و هم به شکل گرفتن DNA و هم پروتئینها کمک کند. بعدها این DNA و پروتئینها به علت کارآمدی بالاتر جایگزین RNA در دنیای ما شدهاند. هنوز هم RNA وجود داشته و بعضی از فعالیتهای حیاتی را بر عهده دارد ازجمله بهعنوان سوئیچ خاموشکنندهی فعالیت بعضی ژنها عمل میکند. اگر این فرضیه درست باشد در وهلهی اول این سؤال مطرح میشود که RNA ها چگونه به وجود آمدهاند، برخی دانشمندان بر این باورند که RNA میتواند بهتنهایی در طبیعت به وجود آید اما برخی دیگر احتمال آن را بعید دانستهاند. اسیدهای نوکلئیک دیگری مانند PNA و یا TNAنیز بهعنوان منشاء به وجود آمدن DNA پیشنهاد شدهاند.
شروعی سرد
در سه میلیارد سال پیش احتمالاً زمین پوشیده از اقیانوسهایی یخ زده بوده است. خورشید در آن زمان، یکسوم درخشانی کمتری از زمان حاضر داشته و به همین دلیل سطح اقیانوسها را لایهای ضخیم از یخ فرا گرفته بوده است. این لایهی چندین متری از یخ میتوانسته ترکیبات آلی را در زیر آب از اثرات مخرب نور ماوراء بنفش و امواج کیهانی محافظت کند، همچنین این سرما به این مولکولها برای ماندگاری طولانیتر کمک کرده است که شانس به وجود آمدن واکنشهای کلیدی برای شروع حیات را بالا میبرد.
دریچهای در زیر اقیانوسها
نظریهی دریچه در اعماق اقیانوسها میگوید ممکن است زندگی در منافذ هیدروترمال زیر دریا آغاز شده باشد. این دریچهها از اعماق زمین مولکولهای غنی هیدروژن و مواد معدنی را همراه با گرمابه آب دریا انتقال میدهند که در اطراف آنها مکان مناسبی برای شکلگیری اکوسیستمهای عالی به وجود میآید. در این مناطق مولکولها و مواد معدنی میتوانستند متمرکز شده و اولین سلولهای زنده را تشکیل دهند، حتی امروزه نیز دریچههای هیدروترمال مناطقی سرشار از انرژی شیمیایی و حرارتی هستند که اکوسیستمی پر جنب و جوش را در کنار خود تشکیل میدهند.
جامعهای از خاک رس
الکساندر گراهام کرینز اسمیت از دانشگاه گلاسکوی اسکاتلند نظریهای را بدینصورت مطرح میکند که اولین مولکولهای زنده ممکن است بر روی خاک رس شکل گرفته باشند. این سطوح ممکن است ترکیبات آلی را بر روی خود جذب کرده و مکانی مناسب برای ترکیب آنها به وجود آورده باشد و همچنین به سازماندهی آنها برای تولید الگوهایی بسیار شبیه به ژنهای کنونی کمک کرده باشد. وظیفهی اصلی DNA ذخیرهی اطلاعات در مورد نحوهی قرارگیری مولکولها در کنار یکدیگر است، توالی ژنتیکی در DNA اساساً دستورالعملی برای چگونگی چیده شدن اسیدهای آمینه در پروتئینها هستند. آقای کرینز اسمیت احتمال میدهد که کریستالهای معدنی در خاک رس بتوانند مولکولهای آلی را بهصورت الگوهایی سازماندهی شده، مرتب کنند و پس از مدتی مولکولهای آلی این کار را ادامه داده و خود را سازماندهی کنند.
جرقههای الکتریکی
جرقههای الکترونیکی میتوانند از اتمسفر مملو از آب روزهای نخستین زمین اسیدهای آمینه و قند تولید کنند. در آزمایشی معروف به نام آزمایش میلر ـ یوری در سال ۱۹۵۳ دانشمندان نشان دادند که رعد و برق میتواند زیربنای لازم برای ساخت مولکولهای عالی را در روزهای اولیهی زمین تولید کرده باشد سپس در طی میلیونها سال مولکولهای بزرگتر و پیچیدهتری از این مولکولهای اولیه پدید آمده باشند. اگرچه تحقیقات بعدی نشان داد که اتمسفر اولیهی زمین هیدروژن زیادی بهعنوان پایهای برای تولید این مواد نداشته است، اما دانشمندان حدس میزنند ابرهای آتشفشانی در جو اولیه ممکن است مملو از متان، آمونیاک و هیدروژن بوده باشند و در ترکیب با رعد و برق نوعی از اسیدهای آمینه را به وجود آورده باشند. (زومیت، 12 آبان 93 – www.zoomit.ir/articles)
انرژی متراکم ـ پراکنده
از واقعیتهای علمی این است که تراکم و فشردهسازی انرژی پراکنده و پخش در محیط کاری بس دشوار است، اما توزیع و پراکنده نمودن آن نسبتاً آسان میباشد. موجودات زنده نسبت به غیرزنده توانایی و قابلیت بیشتر در فشردهسازی و متراکم نمودن انرژی پراکنده و همچنین در باز توزیع آن دارند. اینک پس از ذکر این مقدمه کوتاه نظریهی جدیدی که بر محور این اصل در مورد حیات و تکامل شکل گرفته است بیان میکنیم:
یکی از جدیدترین نظریههایی که ماهیت و فرایند تکامل حیات را بازگو میسازد و مرز موجود زنده از غیرزنده را نیز توضیح میدهد مبتنی و برساختهی انرژی است و نه اتمها، کوارکها، ژنها و یا عوامل فرامادی. بر بنیاد این نظریه (که هنوز در مرحله حدس و فرضیه علمی است و پروسه آزمایش و اثبات علمی خویش را نپیموده است) حیات درواقع برآیند تراکم و فشردهسازی انرژی بسیار زیاد و پراکنده در محیط از سوی یک ماده مستعد در شرایط خاص و باز توزیع و تنشیر انرژی در محیط بیرونی که منجر به تغییر خود آن ماده در اثر تراکم سازی انرژی پراکنده میگردد، است.
جرمی اینگلند استادیار 31 ساله دانشگاه MIT این حدس و فرضیه علمی را مطرح نموده است، همو گفته است: «میتوانید از دستهای از اتمها شروع کنید، اگر به آن انرژی کافی بدهید و به مدت طولانی آن را در معرض نور قرار دهید، دور از ذهن نیست که این اتمها به یک گیاه تبدیل شوند… با استفاده از این رابطه بهسادگی میتوان نشان داد که فرآیندهای محتمل، فرآیندهایی هستند که برای پخش کردن بیشتر انرژی، انرژی بیشتری نیز از منبع خارجی جذب میکنند. این اتفاق به این معناست که خوشهای از اتمها که توسط حمامی از انرژی مانند جو یا اقیانوس احاطه شدهاند، تمایل دارند تا طراحی خود را بهگونهای تغییر دهند که تقابل بهتری با منابع مکانیکی، الکترومغناطیس و یا شیمیایی انرژی در محیط داشته باشند… بسیار جالب است که بسیاری از پدیدهها را میتوان با این نظریه توجیه کرد. حتی بسیاری پدیدههای ناشناختهی دیگر نیز در اطراف ما وجود دارند که با این نظریه میتوان چگونگی اتفاق افتادن آنها را شرح داد». (www.Zurl.ir/5MXz7. منبع: QUANTAMAGAZin)
مجموعه اطلاعات
نظریهی تأملبرانگیز و نوین در مورد حیات و موجود زنده در دانش سایبرنتیک ارائه شده است. دانشمندان دانش سایبرنتیک، موجودات زنده و حیات را مجموعه اطلاعات میدانند نه پدیدههای ثابت و راکد؛ حیات فرایندی از دادوستد فعال و گزینشگرایانه اطلاعات با محیط و پردازش آن است. حیات و بقا در این انگاره نوین بهمعنای انباشت اطلاعات درباره محیطزیست و پاسخ سریع و واکنش مناسب به آن است. این نظریه در حال نفوذ در جامعه علمی و بیولوژیکی میباشد. «منوری گلمن» دانشمند برنده جایزه نوبل و استاد انستیتوت فنآوری کالیفرنیا میگوید: «موجودات زنده نظامهای پیچیده و تطبیقپذیری هستند که جوینده الگو میباشند. و این بدان معنا است که آنها دائماً با محیط اطراف خود در حال تعامل، تجربهآموزی، و وفق یافتن هستند…» (ریفکین، قرن بیوتکنولوژی، 1382، 347 ـ 346)
حیات شبکهای از روابط مادی و غیرمادی
سومین نظریهی حیات را شبکه و فرایندی از روابط و فعالیتهای مادی و غیرمادی حیاتی ذومراتب، سامانمند و هدفدار میداند. بر بنیاد این نظریه، حیات ماهیت و عملکرد ارگانیکی ـ دینامیکی دارد، اما برخلاف نظریهی قبل که عوامل غیرمادی نقشی نداشتند، در این نگره دامنه و نقش عوامل فرامادی گسترده و تعیینکننده مینماید؛ طوریکه حقیقت حیات مستند و برآمده آنها میباشد و حضور و ظهور و کارکرد فعال آن در قلمرو ماده، هستومند غیرزنده را به هستومند زنده دگر میسازد و مرز موجود زنده از غیرزنده را مشخص میکند.
ادیان الهی و بهخصوص دین اسلام بستر و خاستگاه عمده این نوع نگاه و رویکرد به حیات است. مختصات حیات در افق و چشمانداز اسلام (قرآن و حدیث، اندیشمندان اسلامی) به شرح ذیل میباشد:
حیات یک واقعیت و حقیقت غیرمادی است اما بیگانه و متضاد با آن نمیباشد و با آن میآمیزد و سیستم و شبکه بازی را تشکیل میدهد.
حیات بر ماده و جسم افاضه میگردد و آن را به موجود زنده تبدیل نموده و خصوصیات حیاتی مثل حرکت، رشد، نمو، تولید، سازماندهی، مبادله، درک، حس، معرفت و… را در آن پدیدار میسازد.
حیات فرایند و امر ذومراتب است که در برخی مراتب حیات ذاتی و حقیقی است و در برخی مراحل عرضی.
حیات از سنخ وجود بوده و امر پایندان است.
قرآن کریم و احادیث چیستی و مکانیسم حیات را بیان ننموده و به تعریف حدی و رسمی و آکادمیک آن نپرداخته است. اما آثار، کارکرد، گونهها و مراتب و مراحل آن را توضیح داده است. بهتعبیر دیگر تصویر کاربردی، میدانی و واقعی حیات را در اختیار قرار میدهد. بر بنیاد این دو منبع مهم اسلامی تصویر و سیمای حیات به شرح زیر میباشد:
حیات تقسیم میشود به حیات دنیوی و اخروی. حیات دنیوی نیز شامل سه صورت و مرتبه زیر میباشد:
حیات زیستی ـ فیزیولوژیکی
این نوع حیات برساختهی اعمال و فرایندهای حیاتی است که در درون موجود انجام میگیرد و غیر اختیاری میباشد. مثل رشد، نمو، تغذیه، متابولیسم…
حیات زیستی ـ محیطی
این نوع یا مرتبه از حیات برساختهی اعمال حیاتی است که در بیرون از موجود یعنی با محیط و طبیعت با ایجاد تغییرات و تصرفات و داد و ستد با طبیعت و بهمنظور پاسداری از بقاء، استمرار و تکمیل حیات مادی و طبیعی انجام میگیرد و غالباً اختیاری است. مثل امنیت، رفاه، آسایش، کار، سلامت، بهداشت، بقاء نوع و…
«أن الله یحیی الارض بعد موتها»، «وجعلنا من الماء کل شیٍ حیٌ» (الانبیاء/30)، «مایستوی الاحیاء ولا الاموات» (فاطر/22)، «یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی» (الروم/19)، «ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فکسونا العظام لحما ثمّ أنشاناه خلقا آخر فتبارک الله أحسن الخالقین» (المومنون/14) و…؛ از این آیات میتوان دو مرتبه و حالت حیات بالا را استفهام نمود.
حیات معقول
این نوع یا مرتبه و مرحلهای از حیات افزون بر پوشش دادن دو مرحله پیشین، شامل اعمال و فعالیتهای اختیاری ـ حیاتی میگردد که تمام استعداد و ظرفیتهای موجود زنده را در مسیر خیرخواهی برای بشریت، کمال و تعالیجویی پایندان و پاکیزه که درنتیجه معرفت و عمل صالح حاصل میشود، به فعلیت برساند.
این نوع و مرتبه حیات که برخلاف دو قسم قبل (زیستی ـ فیزیولوژیکی و زیستی ـ محیطی) بین انسان و دیگر موجودات زنده مشترک است، اختصاص به انسان دارد، سیما و شاخصهاش در قرآن و سنت بهگونهی ذیل بازتابیده و از آن به حیات طیب یاد شده است: «من عمل صالحا من ذکرا أو أنثی و هو مومن فلنحیینه حیوة طیبة» (نحل/97)، «ولکن لیبلوکم فی ماآتاکم فاستبقوا الخیرات…» (مائده/48)، «ولکل وجهة هو مولیها فآستبقوا الخیرات» (بقره/148) و «استجیبوا لله وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم» (الانفال/24)، «الیه یصعد الکلم الطیب والعمل الصالح یرفعه» (فاطر/10)، «یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیوة الدنیا وفی الاخرة» (ابراهیم/24 ـ 27)
پیامبر گرامی اسلام برای کسانی که خالصانه و از روی باور و علم، خیر و خوبی را برای دیگران میطلبند، بهشت را ضمانت میکند: «…عَنْ هِشَامِ بْنِ حَسَّانَ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ تَمِیمٍ الرَّازِی قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ یضْمَنْ لِی خَمْساً أَضْمَنْ لَهُ الْجَنَّةَ قِیلَ وَ مَا هِی یا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ النَّصِیحَةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ النَّصِیحَةُ لِرَسُولِهِ وَ النَّصِیحَةُ لِکتَابِ اللَّهِ وَ النَّصِیحَةُ لِدِینِ اللَّهِ وَ النَّصِیحَةُ لِجَمَاعَةِ الْمُسْلِمِینَ» (صدوق، الخصال، بیتا، 294). و خیرخواهی برای همهی انسانها را نشان و نمودی از عقلانیت و خردمندی میداند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) رَأْسُ الْعَقْلِ… اصْطِنَاعُ الْخَیرِ إِلَی کلِّ بَرٍّ وَ فَاجِرٍ» (حر العاملی، وسائل الشیعه، 1414 ق،295)
رسول الله (ص) به علی (ع) وصیت میکند و میفرماید: یا علی بهترین رفتار و اعمال سه چیز است: «…یا عَلِی سَیدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثُ خِصَالٍ إِنْصَافُک النَّاسَ مِنْ نَفْسِک وَ مُوَاسَاتُک الْأَخَ فِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذِکرُک اللَّهَ تَعَالَی عَلَی کلِّ حَالٍ» (صدوق، الخصال، بیتا، 125): عدالت و انصاف با مردم، برابری و مشارکت با آنها در امور و به یاد داشتن خداوند در تمامی شرایط و احوال.
حیات اخروی نیز شامل دو صورت و مرتبه است:
1- حیات برزخی
بر بنیاد آموزههای وحیانی و اسلامی بین حیات مادی و جسمانی و حیات ابدی قیامت، مرتبهای از حیات است که ماده ندارد و جسم نیست؛ اما برخی اوصاف و لوازم آن دو مثل احساس، مقدار و صورت و شکل و… را دارد و این مرتبه همان حیات برزخی است. «ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون فرحین بماآتاهم الله من فضله» (آل عمران/169 ـ 170). روشن است که ارتزاق نزد خداوند و شادمان بودن از بخشش الهی امر مادی و جسمانی نیست، بلکه از لوازم ماده و جسم است که همراه مرتبهای بالاتر از جسم و جسمانیت میباشد و آن حیات برزخی آدمیان میباشد. «و من ورآئهم برزخ الی یوم یبعثون» (المومنون/100) این آیهی شریفه بهصراحت بازگو میسازد که بین قیامت که همه مبعوث میشوند و آخرین مرحلهی حیات مادی، مرتبهای دیگر از حیات وجود دارد بنام «حیات برزخی» که آتش بر دوزخیان و رزق بر بهشتیان صبحگاهان و شامگاهان عرضه میگردد. «النار یعرضون علیها غدواً وعشیا ویوم تقوم الساعة» (المومن/46) و «ولهم رزقهم فیها بکرة وعشیا» (مریم/62). صبحگاه و شامگاه از لوازم ماده و جسم است؛زیرا این آیهی شریفه حال کسانی را بازگو می کند که از دنیای مادی و جسمانی رحلت کردهاند و بهتناسب اعمال و افکارشان در مواقع خاص عذاب و درد میکشند و یا نعمت و شادکامی را تجربه مینمایند. از اینسو در قیامت که حیات مستقر و «دار قرار» است بازههای زمانی با حالات متنوع وجود ندارد. در این مرتبه از حیات درد و ألم و یا شادابی و شادمانی، شقاوت و سعادت همواره همراه صاحبان آنها است؛ چون عین وجود و بخش از خصوصیت ذاتی حیاتشان میباشد. درنتیجه رزق، درد، شادمانی که در این آیات بازگو شدهاند همه برزخی هستند. چنانکه مولانا جلال الدین بلخی به زیبایی این واقعیت را وانموده است:
در شهیدان یرزقون فرمود حق آن غذا را نی دهان بد نی طبق
(مثنوی معنوی ـ دفتر دوم)
2- حیات اخروی
«یالیتنی قدمت لحیاتی» (فجر/24)، «و آن الدار الاخرة لهی الحیوان» (عنکبوت/64)، «انما هذه الدنیا متاع و آن الاخرة هی دار القرار» (غافر/39)، «وَ اَلْآخِرَةُ خَیرٌ وَ أَبْقی» (الاعلی/17) این آیات ناظر است بر حیات ابدی و جاویدانی که در قیامت نمودار میگردد.
در تصویری دیگر حیات به حیات عرضی و خیات ذاتی تقسیم میشود. حیات عرضی که شامل حیات ماده و جسم است. زیرا ماده و جسم مستقلاً واجد حیات نیستند، بلکه بهتبع نفس، عقل، روح حیاتمند میشوند.
حیات ذاتی که شامل مجردات، روح، عقل و نفس میگردد. اینها ذاتاً و گوهرا شاخصه و اعمال حیاتی را واجد هستند. یعنی نحوهی وجود و هستی آنها عین اعمال و فعالیتهای حیاتی (درک، حرکت، شناخت، تولید) است چیزی زائد و عارض بر ذات یا نحوه وجودشان نیست.
و بالاخره حیات بهطور عام و در همهی صورتهایش در یک دستهبندی کلان تقسیم میشود به:
حیات اضافی: هنگامیکه تمامی ما سوی الله در جنب و ارتباط با الله متعال لحاظ میشوند، حیاتشان مجازی، ارتباطی و اضافی (است) خوانده میشود.
حیات حقیقی: این نوع حیات مخصوص الله متعال است و نابودی هرگز در آن راه ندارد و هماره زنده و زنده کننده است. «ربی الذی یحیی و یمیت» (بقره/258)، «و ذلک بأن الله هو الحق و أنه یحیی الموتی» (حج/6)، «أن الله له ملک السموات والارض یحیی و یمیت» (توبه/116)، «هو الحی لاأله الاهو» (غافر/65)، «وتوکل علی الحی الذی لایموت وسبح بحمده» (فرقان/58)، «الله لا إله إلا هو الحی القیوم» (بقره/255). در نهایت میتوان گفت حیات ماهیتاً برابر با پایندانی و فناناپذیری است؛ منتهی پایندانی بذات و حقیقی که مخصوص الله متعال است و پایندانی و فناناپذیری بالعرض و بهتبع اذن و اراده تکوینیه الهی که ما سوی الله را پوشش میدهد.
نکته کلیدی این است که همهی مراتب و تصاویر حیات از منظر قرآن بههمپیوسته و درهمتنیده بوده و شبکهای مرتبط و باز را میسازند، طوریکه هر مرتبه بازنمود و بازتاب مرتبه پیشین میباشد؛ حیات برزخی بازنمود و برساختهی حیات دنیوی و حیات ابدی-اخروی برآمده و برساختهی حیات دنیوی و حیات برزخی است. «یومَ تَجِدُ کلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیرٍ مُحْضَراً، وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تود لو أن بینها و بینه أمدا بعیدا» (آل عمران/30)، «لا تَعْتَذِرُوا الْیوْمَ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (تحریم/ 7)، «ثمَّ تُوَفَّی کلُّ نَفْسٍ ما کسَبَتْ وهم لایظلمون» (بقره/281)
پایندانی و فناناپذیری حیات که همگان فطرتاً خواهان آن میباشند و در قرآن کریم ماهیت و عاملش همانطوریکه بیان گردید بهروشنی بازگو شده است، در پویشها و تحقیقات نوین علمی بشر بهخصوص دانش بیوتکنولوژی، زیستشناسی مولکولی و مهندسی ژنتیک در قالب فرضیهها و تخیلهای علمی، تحلیل و تبیین و دنبال گردیده است. مثل فرضیهای که مدعی است اطلاعات موجود در D.N.A هستومندها از طریق دانش و فنآوری سرمازیستی به حالت انجماد درآمده و تبدیل به اطلاعات جاویدان میگردد که با مهندسی «ژن» و «دی.ان.ای» در هر زمانی و مکانی که انجام بگیرد منجر به بازتولید همان بافت، سلول یا موجود زنده میشود. و یا فرضیهای که ادعا دارد ماده به انرژی تبدیل میشود و انرژی به قطعات و شبکهای از پیامها و اطلاعات که در فضا منتشرند و قابلیت بازترکیب و دگر شدن به بدن و جسم و ماده را دارند. بر بنیاد این فرضیه هستومندها و ازجمله انسانها درواقع مجموعهی درهمتنیده پیامهایی هستند که میتوانند به پیامهای دیگر تبدیل شوند و جاودانه بمانند؛ زیرا اطلاعات برخلاف دیگر مواد دنیوی در برابر زمان و مکان مقاوماند و فرسوده نمیشوند و در اثر و جریان استعمال کاسته و نابوده نشده، بلکه افزایش و گسترش یافته و پایندان میگردند. «…بهعبارتدیگر بشر در حال تبدیل شدن به میلیاردها قطعه اطلاعاتی است که بهوسیله پالسهای الکترونیکی در فضاء منتشر میشوند. این اطلاعات سپس انتقال داده شده و از نو در مقصد با یکدیگر ترکیب میشوند و بدن را به شکل اولیه آن بازمیگردانند…. توانایی تقلیل همهی موجودات زنده و اکوسیستمها به اطلاعات و سپس استفاده از این اطلاعات با هدف غلبه بر محدودیتهای زمان و مکان، آخرین رؤیای عصر بیوتکنولوژی است. «نوربرت وینر» این ایده را مطرح میکند که همهی موجودات زنده درواقع الگوهایی هستند که خود را تداوم میبخشند و نیز طرحی از پیامهایی هستند که میتوانند به پیامهای دیگر مبدل شوند… اگرچه اطلاعات متعلق به این دنیاست اما با این جسم مادی از بین نمیرود. همانطوری که یک مسیحی معتقد است که بدن صرفا کشتی موقتی است که روح جاودانه در آن سکنی گزیده است. کیهان شناسان جدید نیز اظهار میدارند که بدن صرفاً کشتی موقتی که اطلاعات در آن جای گرفته است. به همین نحو است که بسیاری از زیستشناسان به اطلاعات موجود در D.N.A در قالب اطلاعات جاودانه نگاه میکنند… آنها امیدوارند تا در آینده با آموختن اینکه چگونه اطلاعات موجود در رموز ژنتیکی این موجودات (سلول و یا ژنهای نگهداری شده موجودات منقرضشده) را فعال سازند، آنها را از نو بازسازی نمایند.» (ریفکین، قرن بیوتکنولوژی، 1382، 352 ـ 354)
متکلمین و حکمای اسلامی نیز تعاریف گوناگون از حیات ارائه نمودهاند، منتهی در سه امر متفق و مشترکاند و آن اینکه: اولاً: حیات حقیقی و ذاتی از آن الله متعال است و او مبدأ و سرچشمه حیات میباشد. بنابراین حیات وابسته به عامل فرامادی میگردد. ازاینروی مسئله حیات در کلام و حکمت اسلامی غالباً ذیل بحث حیات الهی مورد پویش قرارگرفته است و نه مستقلاً. ثانیا: درک و فعل دو مختصه کلیدی و تعیینکننده حیات بهشمار میروند. ثالثاً: درک و فعل بهتناسب هر مرتبه حیات متفاوت میگردد. البته برخی وابستگی یادشده را از گونه علت و معلول، برخی از سنخ تجلی و گروهی از باب افاضه دانستهاند. همچنین جمعی درک و فعل و درمجموع حیات را نحوهی وجود میدانند و پارهی دیگر حیات و اعمال حیاتی را از سنخ ماهیت و شیئیت میخوانند و معنا و مفهوم وجود را درگرو حیات میبینند.
به باور ابنسینا حیات پدیدهی بهگونهای شیئ منفرد نیست و ماهیت ذرات مجزاء و غیر مرتبط را ندارد، بلکه فرایند و شبکهای از فعالیتها و تعاملات بههمپیوسته ارگانیکی میباشد. ازاینرو بهصراحت میگوید که اسطقسات یا همان عناصر اربعه به تنهایی و منفردا واجد حیات نیستند و هنگامیکه باهم وارد تعامل و فعالیت شبکهای و درهمتنیده میشوند مراتب و صورت ساده حیات به زایش میرسد. بنابراین حیات برمیگردد به مرتبه و نحوه وجود هستومندها که هرمرتبه دارای خصوصیات و اعمال حیاتی متناسب همان مرحله میباشد؛ حیات نباتی با رشد و تغذیه شکل میگیرد و حیات حیوانی افزون بر آن دو از احساس و حرکت بهرهمند میباشد و درواقع حس و حرکت دو مختصه حیات حیوانی هستند. حیات انسانی از درک، نطق و اراده برساخته شده و اینها از مختصات حیاتی آن بهشمار میروند. «و یشبه أن تکون طبیعة الاجسام کلّها مهیأة للحیاة الا أن یکون الجسم مضادا بصورته لجسم آخر، فیکون التضاد مانعا عن قبول النفس ولهذا فإن الاسطقسات لا حیاة لها البتة. فاذا أمتزجت وأخذت تبعد عن التضاد أخذت تستفید الحیاة، فأول ما تستفید تستفید حیاة التغذی والنمو والتولید ثم اذا زاد انکسار الضدیة فیها باعتدال المزاج احدث حیاة النطق. فأولی الاجسام بهذا المعنی هو الجسم الذی لاضد له أصلا، فیجب أن یکون فاعلها ناطقا، ای ذانفسٍ ممیزهٍ ناطقهٍ…» (ابنسینا، المبدا والمعاد،1363، 57)
فخر رازی از عالمان برجسته قرن ششم اسلامی پس از آنکه دیدگاه فلاسفه و متکلمین را در باب حیات یاد میکند و به نقد میکشد؛ چون آنها هرچند مهمترین ویژگی حیات را در «دراک و فعال بودن» میدانند، منتهی به باور فخر رازی «دراک و فعال بودن» نزد آنها بهصورت صفت اضافی و نسبی حتی در خداوند درآمده است. بنابراین فخر رازی نیز کلیدیترین شاخص و مختصه حیات را «دراک و فعال بودن؛ هستی دهنده» میداند منتهی با این تفاوت که در خداوند متعال آن را صفت حقیقی ـ ذاتی که هیچ شائبه از نسبت و اضافه ندارد مییابد که همهی حوادث، ممکنات و موجودات را دربرمیگیرد. اما در غیر خداوند آن را صفات اضافی و نسبی میداند که طبعاً پوشش و جامعیت ندارد و نخواهد داشت: «أما الصفة الحقیقیة العاریة عن النسبة و الإضافة فی حق اللّه تعالی فلیست إلا صفة الحیاة فلنبحث عن هذه الصفة فنقول: قالت الفلاسفة: الحی هو الدارک الفعال، إلا أن الدراکیة صفة نسبیة و الفعالیة أیضا کذلک، … و قال المتکلمون آنها صفة باعتبارها یصح أن یکون عالما قادرا، و احتجوا علیه بأن الذوات متساویة فی الذاتیة و مختلفة فی هذه الصحة، فلا بد و أن تکون تلک الذوات مختلفة فی قبول صفة الحیاة، فوجب أن تکون صحیحة لأجل صفة زائدة، فیقال لهم: قد دللنا علی أن ذات اللّه تعالی مخالفة لسائر الذوات لذاته المخصوصة، فسقط هذا الدلیل، ….. و قال قوم ثالث: معنی کونه حیا أنه لا یمتنع أن یقدر و یعلم، فهذا عبارة عن نفی الامتناع، و لکن الامتناع عدم، فنفیه یکون عدما للعدم، … المسألة الرابعة: لفظ الحی وارد فی القرآن، قال اللّه تبارک و تعالی: اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَی الْقَیومُ* [البقرة: 255] و قال: وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَی الْقَیومِ [طه: 111] و قال: هُوَ الْحَی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ [غافر: 65] فإن قیل: الحی معناه الدارک الفعال أو الذی لا یمتنع أن یعلم و یقدر، و هذا القدر لیس فیه مدح عظیم، فما السبب فی أن ذکره اللّه تعالی فی معرض المدح العظیم؟ فالجواب إن التمدح لم یحصل بمجرد کونه حیا، بل بمجموع کونه حیا قیوما. و ذلک لأن القیوم هو القائم بإصلاح حال کل ما سواه، و ذلک لایتم إلا بالعلم التام و القدرة التامة، و الحی هو الدراک الفعال، فقوله: «الحی» یعنی کونه دراکا فعالا، و قوله: «القیوم» یعنی کونه دراکا لجمیع الممکنات فعالا لجمیع المحدثات والممکنات، فحصل المدح من هذا الوجه.» (فخر رازی، التفسیر الکبیر، 1420 ق، 125 ـ 126)
شیخ اشراق از زاویه جهانبینی نور و ظلمت به حل مسئله حیات پرداخته است ایشان حیات را نور مجرد میداند که دو خصوصیت کلیدی دارد: دراک و فعال بودن. دراک را بهمعنای «ظاهر و حاضر لنفسه و مظهر لغیره» و فعال را برابر با هستی آفرینی تفسیر میکند و تفاوت درک و فعل در انوار را به کمال و نقص میداند نه به نوع. «و اما حیات عبارت از چیزی بود که ظاهر لنفسه بود وحی عبارت از دراک و فعال…» (سهروردی، حکمه الاشراق،1367، 212-215) حیات بهمعنای یاد شده در خداوند حقیقی و بالذات و در ما سوی الله مجازی و بالتبع است. بنابراین شیخ اشراق حیات را اساساً غیرمادی و مجرد میداند و ماهیات مادی را فاقد حیات و ظلمت مییابد که با افاضه حیات از سوی مجردات به حی دگر میشوند و همچنین حیات در غیر خداوند نحوه ماهیتشان است نه وجود. «و واجبالوجود آفریننده جمله ماهیات است…. پس حقتعالی حی است که هرگز نمیرد و حیات دیگران از او مستعار است…» (سهروردی، مجموعه مصنفات، 1375، ج 3، ص 140، 390)
عارفان و صوفیان حیات را تجلی نفس و روشن شدن آن به انوار خداوندی میدانند.
خواجه عبدالله انصاری حیات را یکی از مراحل دهگانه حقایق در مراتب سیر و سلوک معرفی میکند که سالک پس از مکاشفه و مشاهده و معاینه به آن دست مییابد و در این مقام، خود حقایق و نیز اوصاف و خصوصیاتشان بر سالک متجلی میشود. (انصاری، منازل السائرین،1962 م، ج 1، ص 95)
بهنظر ملاصدرا حیات هر حیّ همان نحوه وجود اوست و نحوه وجود موجود حیّ، تعیینکننده آثار حیاتی است که از او صادر میشود. هر موجودی که وجودش اشرف و اقوی باشد، ادراک او کاملتر و فعلش محکمتر خواهد بود. همچنین به دلیل مساوقت وجود و حیات، میتوان گفت که هر موجودی حیّ است و زنده، همچنانکه وجود در همهی موجودات سریان دارد، حیات نیز جریان دارد. «و اعلم أن حیوة کل حی انما هی نحو وجوده، اذ الحیوة هی کون الشیء بحیث یصدر عنه الافعال الصادرة عن الاحیاء من آثار العلم و القدرة، لکن من الاشیاء الحیة ما یجب فیه ان یسبق هذا الکون کون آخر و منها ما لیس یجب فیه ان یسبقه کون آخر…أن الحیوه ساریه فی جمیع الموجودات لسریان الوجود فیها لأنا بینا أن الوجود حقیقة واحدة هی عین…الحیوة…» (صدرالدین شیرازی، الاسفارالاربعه، 1981، ج 6، ص 417 ـ 421. وج 7 ص 15، 235)
علامه سید محمد حسین طباطبایی بهطور مفصل در باب حیات، انواع و اقسام آن، و خصوصاً حیات انسان بحث و استدلال نموده است (یادکرد همه اینجا نه لازم است و نه ممکن)، اما در باب بیان ماهیت حیات از چند پاراگراف تجاوز نمیکند. چکیده نظر ایشان این است که حیات یک نحو وجودی است که علم و قدرت از آن تراوش میکند… و حیات حقیقی حیات اخروی است که از عروض مرگ مصون و محفوظ است. (طباطبایی، المیزان، 1364، ج 2، 464 ـ 467) روشن است که تعریف و تصویر اولی از حیات، عام و فراگیر بوده و همهی موجودات را شامل میشود، اما تعریف و معنای دوم تنها شامل انواع و مراتبی از موجودات میگردد، مثل انسانها در مرتبه حیات ابدی. سرچشمه و پایان تمامی مراتب حیات نزد علامه طباطبایی نیز الله متعال میباشد.
نتیجه
رهیافت مطالب بیانشده در مورد حیات ما را به این واقعیت رهنمون میسازد که:
یک: منشأ و مبدأ حیات بر اساس نظریهی اول و دوم مادی و دنیوی است و اما بر بنیاد نظریهی سوم حیات از عوامل فرامادی یعنی ارادهی الهی سرچشمه میگیرد.
دو: همچنین این تفاوت در هدفمندی نیز مشهود است هرچند هدفمندی در همهی موجودات وجود دارد منتهی در هر موجودی بهتناسب سطح و مرحله وجودیاش. هدف حیات بر اساس نظریه و انگارهی نخست از حد انجام وظیفه و فیزیولوژی فراتر نمیرود، درست شبیه اینکه گفته میشود وظیفهی قلب توزیع و تنشیر خون و اکسیژن بهتمامی بافتها و انساج بدن است. هدف حیات در انگاره مکانیکی برآوردن نیازهای فیزیولوژیکی و زیستشیمی بیشتر نیست.
اما بر بنیاد نظریهی دوم و سوم هدف حیات دستیابی آگاهانه، هوشمندانه و ارادی به آنچه ارگانیسم زنده آن را برای خویش «خیر» میداند است. با این تفاوت که در نظریهی دوم سطح و سقف خیر محدود به دنیای مادی و جسمانی میگردد، هرچند از حیث محتوا فراتر از امور مادی و جسمانی میرود و در ترسیم و تولیدش تنها عامل انسانی نقش دارد. اما در نظریهی سوم سقف و سطح، چندوچونی خیر محصور در دنیا و امور مادی و جسمانی نمیشود و دامنهای بس گسترده داشته و در ضمن جاویدان است و در تولید و ترسیم آن تنها عامل انسانی دخالت ندارد، بلکه در کنار آن عامل وحیانی و الهی نقش برجسته بازی میکند.
منابع
فارسی
قرآن کریم.
نهج البلاغه.
ابنسینا، حسین بن عبدالله (1363)، المبدا والمعاد، زیر نظر مهدی محقق، تهران: موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل شعبه تهران.
انصاری، عبدالله بن محمد (1962)، منازل السائرین ج 1، تحقیق و ترجمه: سرژ دولوژبه، دوبوری کری، قاهره.
باربور، ایان (1374)، علوم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
بأس، دیوید (1392/ 2012 م)، روانشناسی تکاملی؛ دانش نوین در کنکاش ذهن، ترجمه، آرش حسینیان، تهران.
ج.ا.سکات کلیسو وهاکن، هرمان و همکاران (1380)، «انتظار قوانین نوین در زیستمند؛ همسازی مغز و رفتار» در کتاب «حیات چیست؟»، شرودینگر و دیگران، ترجمه محمد نبی سربلوکی، تهران: نشر مرکز.
جام جم آنلاین 28/ژون/2008.
حرالعاملی، محمد بن حسن (1414 ق)، وسائل الشیعه، ج 16، قم: موسسه آل البیت لأحیاء التراث.
ریس، ژاک وهوبرت ریوز و دیگران (1381)، منشأ عالم، حیات، انسان و زبان، ترجمه جلال الدین رفیعی فر، تهران: نشر آگه.
ریفکین، جرمی (1382 ش)، قرن بیوتکنولوژی، ترجمه، حسین داوری، تهران: کتاب صبح.
سهروردی، شهابالدین یحیی (1367)، حکمه الاشراق، ترجمه و شرح، سیدجعفر سجادی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
سهروردی، شهابالدین یحیی (1375)، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج 3، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
سهروردی، شهابالدین یحیی (1373)، حکمه الاشراق، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
شرودینگر، آروین و همکاران (1380)، حیات چیست؟ ترجمه: محمد نبی سربلوکی، تهران: نشر مرکز.
شولتز، کریستیان نوربرگ (1388 ه/1980 م)، روح مکان، ترجمه، محمد پرویز گنابادی، ج 1 و 2، تهران: علمی و فرهنگی.
صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (1981 م/1381 ه)، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج 6، بیروت: دار إحیاء التراث.
صدرالدین شیرازی، محمدبن ابراهیم (1368)، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه العقلیه، ج 7، قم: مکتبه المصطفوی.
صدوق، محمد بن علی (بیتا)، الخصال، قم: جامعه المدرسین (جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه)
طباطبایی، سید محمدحسین (1364)، المیزان، ج 2، ترجمه، محمدتقی مصباح یزدی، قم: بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی.
طباطبایی، سید محمد حسین (1364 ه)، المیزان، ج 5 ص 85، ترجمه، محمدجواد حجتی کرمانی و محمدعلی گرامی قمی، بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبایی.
طباطبایی، سید محمدحسین (1364)، المیزان، ج 2، ترجمه؛ محمدتقی مصباح یزدی، ص 162 ـ 163، قم: بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبایی.
فخر رازی، محمد بن عمر (1420 ق)، التفسیر الکبیر؛ مفاتیح الغیب، ج 1، بیروت: دار إحیاء التراث.
فخر رازی، محمدبن عمر (1420)، التفسیر الکبیر؛ مفاتیح الغیب، ج 25، بیروت: دار إحیاء التراث، (چاپ سوم)
مولانا بلخی، جلال الدین، مثنوی معنوی، دفتردوم، دفتر پنجم، دفتر سوم
انگلیسی
1 ـ Hans Drisch (1930),Science and Philosophy of Organism,znd ed (London:G.Allen and Unwin)
2 ـ Jacques Loeb (1912),The Mechanistic Conception of life (Chicago:University of Chicago press.)
سایت
www.zoomit.ir/arlicles (12آبان 1393)
www.Zurl.ir/5Mxz7
(Source:Quantamagazin.جرمی اینگلند).