درآمد
همزمان با روزهای پایانی اردیبهشت ماه سال 1402 نشست تخصّصی مدرسه بهاره با عنوان «از علم تا خدا: چالشهای زیستشناختی الحاد جدید» در دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد. در این نشست که توسط هسته نقد نئوآتئیست و با شرکت جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه، نخبگان و صاحب نظران رشتههای مرتبط برگزار شد، اساتید این حوزه به تبیین سرفصلهای اعلام شده پرداختند. در ابتدای نشست در روز اوّل و در مراسم افتتاحیه، حجّتالاسلام دکتر ایمانی مقدم رئیس دفتر نهاد نمایندگی رهبر معظّم انقلاب در دانشگاه فردوسی مشهد با موضوع ملزومات دانشگاه اسلامی به سخنرانی پرداخت و در ادامه حجّتالاسلام دکتر احمد منصوری مدرّس معارف اسلامی دانشگاه فردوسی و دبیر هسته نقد نئوآتئیسم، گزارش اجمالی مدرسه نقد الحاد جدید را ارائه نمود.
بخش دوّم نشست در روز اول با سخنرانی و ارائه دکتر امید میرشمسی استاد زیست شناسی دانشکده علوم دانشگاه فردوسی با موضوع زیستشناسی فرگشتی: تبیین فرضیه تکامل؛ اصول و مبانی ادامه یافت. سپس دکتر نیما نریمانی استاد فلسفه دین دانشگاه صنعتی شریف تهران نیز با موضوع علم، شواهد تجربی و الهیات، تکامل، از داروین تا نئو داروینیسم، واکنشهای دینی به تکامل و تکامل پسا داروینیستی به ارائه بحث پرداختند و در پایان نشست روز اوّل کرسی نقد و بررسی دیدگاهها با حضور آقایان دکتر نریمانی و میرشمسی برگزار گردید.
روز دوم این نشست تخصصی، دکتر نریمانی به ادامه مباحث پیرامون چالش های الهیاتی نظریه تکامل پرداخند. متن پیش رو گزارشی مختصرشده از صحبت های دکتر نریمانی در این برنامه است که تقدیم علاقهمندان میگردد.
مقدمه
امروزه رویکرد جدیدی نسبت به بحث تکامل و الهیات مطرح میشود که بحث بسیار جذاب و جالبی است. جای این جلسات و گفتگو و پیگیری مباحث بین علم و الهیات در کشور ما خیلی جایش خالی است. در کشور ما در فضای آکادمیک جهانی بحثهای علم الهیات چند دههای هست که به طور جدی در فضای تاریخ علم جدید علم و الهیات همواره وجود داشته است، ولی حالا با فراز و نشیبهایی در چند دهه اخیر روبه رو شده که به شکل ویژهای درآمده است.
نظر الهام بخش نظریه تکامل داروین
نظر الهامبخش نظریه تکامل داروین این بود: توماس رابرت مالتوس اقتصاددان نظریهاش را در فضای انسانی بیان میکند که رشد جمعیت انسانها به صورت طبیعی اگر مانع خاصی نباشد به صورت نمایی (توانی) میشود. هر نسل بیشتر میشود از منابع غذایی موجود و از آنجا به بعد چه اتفاقی میافتد؟ برای بقا و جمعیت بیشتر تنازع شکل میگیرد و در این وضعیت کسانی باقی میمانند که یک مزیتی دارند و بهتر میتوانند منابع غذایی را بدست بیاورند. داروین ایده مالتوس را همین ایدهای که بیان شد را به قلمرو حیوانات و گیاهان نیز تسری داد، هنگامی که افرادی متولد میشوند بسیار بیشتر از آنهایند که میتوانند باقی بمانند. هنگامیکه اینگونه میشود تنازع برای بقا شکل میگیرد و این سبب میشود که تفاوت جزئی موجودات اثر خود را در شانس بیشتر باقی ماندن بگذارند و این تفاوتهای جزئی به طور طبیعی انتخاب طبیعی را شکل میدهد.
تفاوت ایده لامارک و داروین
ایده لامارک میگوید: نسلهای قبلی زرافه گردن کوتاهی داشتند و به خاطر برگهای بالای درخت، گردنشان را دراز میکردند و این به نسل بعدی آنها منتقل شد. نظریه داروین میگوید: از همان ابتدا جمعیت زرافهها تنوع داشت، هم قد بلند داشت و هم قد کوتاه؛ اما به خاطر منابع محدود، قد کوتاهها در نسل بعدی نسبت به قدبلندها کمتر شده و کم کم از بین میروند. این تکامل داروینی است.
مکانیزم داروین
مکانیزم اصلی که داروین اشاره میکند، انتخاب طبیعی است. انتخاب طبیعی در مقابل ایدهای است که میگفت موجودات بهصورت جداگانه طراحی و آفریده شدهاند. داروین این ایده را قبول نداشت و میگفت موجودات در طول زمان به خاطر تنازع بقا دچار تغییراتی میشوند و آنهایی که صفات بهتری دارند در جمعیت بیشتر میشوند.
ارکان اصلی نظریه تکامل
اگر نظریه تکامل دو رکن اصلی داشته باشد؛ یک رکن انتخاب طبیعی است و رکن دیگر جهش است. جهش منبع ایجاد تغییرات در جمعیت است. عمدهی این جهشها در ساختار DNA رخ میدهد، حال چگونه رخ میدهد؟ در سلول اطلاعات DNA کپی میشوند و در این سیر و فرآیند کپی به دلیل خاستگاه جهشها، خطا رخ میدهد. این جهش موتور محرک تکامل است.
شانس و تصادف
وقتی میگویند شانس، منظورشان همان جهشهاست. منظور شانس ذاتی نیست؛ بلکه فرایند خطامحور است. انتخاب طبیعی جهت دارد، منتها این جهت هوشمندانه یا طراحی شده نیست.جهت یعنی در رقابت و نزاع بر سر بقا، ضعیفها حذف میشوند. یکی از محورهای مهم نظریه تکامل و چالشهای الهیاتی شانس و تصادف است، دو نگاه در این باب وجود دارد:
1-چیزهایی که گفته است جهل ما از اراده خاص الهی، نقص و محدودیت ما باشد که اینها را تصادف ببیند.
2-خداوند میخواهد جهانی بیافریند که کم کم به یک حالت استقلال و انتخابگری برسد. این فرایند یک فرایند کاملا موجبیتی و جهت مستقیم نیست. طبیعت را خدا آفریده و کم کم تکامل پیدا میکند. خداوند تعیین کننده همه اتفاقات و همه رویدادها است.
رانش ژنتیکی
غیر از انتخاب طبیعی و جهش در ادبیات جدید تکامل ژنتیک، رانش ژنتیکی(دریفت) هم هست. انتخاب تکاملی در فضای تکاملی جهت میدهد، یعنی حذف میکند. کسانی که فیتنسشان بالاتر باشد، قدرتمندتر هستند؛ اما برای جمعیتهای کمتر میگویند: ژنتیک دریفت است؛ یعنی بعضی وقتها تصادفیتر از این حرفهاست. ممکن است یکی که فیتنسش کمتر است به دلایل مختلف بماند؛ چون بحث آماری است. در جمعیتهای کمتر تاثیرات تصادفی خیلی بیشتر میشود.
جایگاه انسان در نظریه داروین
او در پیدایش انواع به طور مستقیم به تکامل انسان اشاره نمیکند؛ اما نتیجه فرضیه داروین این است که انسانها نیز تفاوتی با دیگر انواع ندارند و قوانین طبیعت به همان ترتیب بر انسانها نیز اثر میکند، یعنی انسان نیز محصول همان سیر و روند در رسیدن به تکامل هستیم.
چالش اول
چالش اولی که در این نظریه وجود دارد، این است که از یک طرف به خاطر نظریه تکامل نمیتواند بگوید کار خدا بوده است. از طرفی دیگر میگوید نمیتوانم خودم را راضی کنم. داروین بر اثر باور به اتفاق و عدم شعورمندی فرایند تکامل، باور به اینکه طبیعت و موجوداتش توسط خداوند طراحی شده را کنار گذاشت. این مشکوک است که وی خدا را برای همیشه کنار گذاشته؛ اما آنچه میتوان گفت آن است که او خداوند را نهایتاً در مکانی بسیار دور از عالم و در حد تنظیم قوانین قرار داده است.
چالش دوم
تطور با آفرینش دفعی موجودات فرق دارد. اینکه خلقت و طراحی خاصی پشت تک تک گونهها نیست. این موجودات نتیجهی تطور هستند. این ویژگیها آرام آرام در یک نزاع خونین و با موتور محرکه تصادفی به دست آمد؛ بنابراین موجودات نه تنها خلقت دفعی زمانی جدا ندارند، بلکه طرح منحصر به فرد جداگانهای هم ندارند. این یک مسئله الهیاتی مهم است که تصویر ما از حیات را دگرگون کرد.
فکر میکردیم جهان روی حساب و نظم آفریده شده؛ ولی این تصویر دگرگون شده است. گام مهم در مورد انسان این است که فکر نکنید تافتهی جدا بافته است. به او هم باید با این فرایند نگاه کنیم.
رویکردهای ناصواب ارتباط میان علم و الهیات
این رویکردها دو دسته است:
برخی رویکردهای ناصواب از سوی علم یا از سوی جامعه علمی مطرح است. از سوی جامعه علمی ممکن است این ایده مطرح شود که اصولاً نظریات علمی دلالت الهیاتی ندارند.
برخی دیگر از سوی الهیدانان یا جامعه دینداران مطرح است. از سوی جامعه الهیدانان این ایده چند زاویه مختلف ولی رایج دارد که بعضا در جامعهی ما هم هستند و یک راهبرد عملی مطلوب است.
الهیات در قرون وسطی
در دوران قرون وسطی الهیات مسیحی و فلسفه این فهم وجود داشت که رفتار هر مخلوقی، دارای مراتب وجودی است. زمین صرفاً مرکز جهان نیست؛ بلکه پشت این تصور، تصویر الهیاتی وجود داشت که چرا زمین مرکز جهان است و همه چیز پیرامون زمین قرار دارد؟ دلیلش این است که انسان در روی زمین قرار دارد و انسان جایگاه محوری در عالم خلقت دارد، انسان فاعلیت عام و خاص الهی است.
فعالیت عام: فعالیت عام یعنی آفرینش و خلقت جهان از سوی خداوند است.
فعالیت خاص: فعالیت خاص یعنی اینکه خداوند علاوه بر شأن آفرینشگری، شأن ربوبیت نیز دارد. مشیت خداوند در جهان ساری و جاری است؛ یعنی علاوه بر اینکه خداوند جهان را آفریده است، کنار نکشیده و مدیریت میکند. این مشیت الهی است که چالش علمی جدیدی ایجاد کرد.
چالش مهم الهیات با نظریه داروین
با پیدایش نظریه تکامل توسط داروین ضربه سهمگینی به الهیات طبیعی وارد شد. فضای آکادمیک در حال آماده شدن برای یک تصویر کاملاً طبیعتگرایانه از جهان گردید. تصویری که هیچ نشانهای، هیچ نیازی، هیچ دلالتی به خداوند و امر الهی ندارد. از نیمه دوم قرن نوزدهم به این سو، فضا از یک خداباوری علمی به الحاد جدید، خدا ناباوری و طبیعتگرایی شیفت میکند. طبیعتگرایی قدمتی به طول تاریخ بشر دارد. همیشه ایده طبیعتگرایی وجود داشته که جهان همین جهان مادی و طبیعی است؛ ولی در دوره جدید به دلیل اتفاقات قرن نوزدهم، طبیعتگرایی غلبه میکند.
مشکلات داروین
برای خود داروین هم مشکلی وجود داشت؛ اینکه داروین نمیدانست وقتی مکانیزم تعارض مشخص نباشد، باعث میشود در نسلهای بعد، تنوع ویژگیهایی که دارند، کم شود. چون نمیدانستند که ژنها عامل مجزا هستند و در مخلوطها ترکیب نشده و حفظ میگردند.
مشکل دیگر او این بود که منبع تغییرات در جمع را نمیدانست؛ زیرا نظریه تکامل نیاز به تغییرات و تنوع در جمعیت داشت؛ یعنی در جمعیت باید تنوعی وجود داشته باشد که انتخاب طبیعی روی آن عمل کند.
ابطال نظر داروین
داروین در کتابش میگوید: چگونه میتوان نظر من را ابطال کرد؟ درصورتیکه بتوان ساختار پیچیدهای را نشان داد که تعداد زیادی موفق و اصلاح شدهاند، فرضیه به طور کامل شکست میخورد. همانند سیستمهای پیچیده تغییرناپذیری که این سیستمها را نمیتوان با چهارچوب داروینی توضیح داد.
دلالتهای فلسفی الهی نظریه تکامل
داروین هیچگاه ملحد نبود، بنابراین او هیچگاه فرضیه خود را چنین تلقی نکرده که نتیجهاش عدم وجود خداست؛ اما در مورد زندگی داروین یک چیز واضح است و آن اینکه هرچه در طول زندگی خود به پیش میرود، داروین کم و کمتر مذهبی میماند. یک مقدار از مکاتبات او را اشاره میکنم: «من هیچ ضرورتی برای اینکه چشم طراحی شده باشد، نمیبینم. از طرف دیگر نمیتوانم باور کنم که این جهان شگفت انگیز و این انسان در اثر نیروهای بیجهت ایجاد شده به هر چیز به عنوان نتیجه قوانین طراحی شدن همچنین چاشنی شانس، اما دلیلی ندارم تا باور کنم که اولین پیدایش و تولد الزاماً باید طراحی شده باشد.»
جهان پس از داروین
وقتی سراغ عالم حیات و پدیدههای زیستی میرویم، میگوییم نیاز به طراح دارد؛ اما داروین مکانیزم جایگزین قرار داد. یک مکانیزم کاملا کور مادی، بیجهت، بیغایت که میتواند پدیدهها را توضیح دهد؛ اما این که خدا هست یا نیست، این وجود ندارد. حالا اگر کسی میخواهد همچنان به خدا باور داشته باشد، میل خودش است.
در واقع داروین بیان کرد که هر ویژگی به صورت رادیکالیسم میتواند تغییر کند. وی فلسفهی ارسطو و افلاطون و تصویر اینکه ما یک جهان ایستایی داریم را کنار زد. او آغازگر این نگاه بود که انسان هم یک گونهی حیوانی مانند بقیهی گونههای حیوانی است و هیچ تفاوتی ندارد.
رویکردهای خداباوران در مواجهه با نظریه تکامل
دو رویکرد کلی در مواجهه با چالشها وجود دارد:
1- اصلاً طبیعیات ربطی به الهیات ندارد.
2- الهیات و طبیعیات اثرگذاری متقابل دارند.
اگر ما بپذیریم که علم و الهیات اثرگذاری متقابل دارند، در موارد تعارض بین علم و الهیات، یک راه این است که جانب علم را بگیریم؛ زیرا چیزی که قطعیتر و علمیتر است، شواهد تجربی است. راه دیگر این است که طرف الهیات را بگیریم و علم را منکر شویم و بگوییم علم تجربی اعتبار ندارد. اگر کسی تأثیرگذاری متقابل علم و الهیات را بپذیرد و به تعارض بنیادی بین این دو برسد و مسیر دوطرفه را باز کند، ریسک کرده است، یعنی در این مسیر دوطرفه نتیجه از قبل مشخص نیست.
در منطق دینی و منطق قرآنی اینها نیست و جای نگرانی وجود ندارد، به عبارتی منطق دینی خیالش راحت است؛ زیرا خدا مطمئن است. اقتضای یک خداباوری کامل و منسجم این است که از شواهد تجربی نترسم، راه را باز کنم و شواهد و تمایزها را ببینم.
سازگاری الهیات و نظریه تکامل
سازگاری دو حالت کلی دارد:
بگویم علم شما و نئوداروینیسم درست است و دین را بر اساس نوع داروینیسم تفسیر و تأویل کنم. وقتی برای من چالش و ناسازگاری پیش آمد، قطعاً نگویم علم هر چه میگوید درست است.
رویکردهای فضای غربی مسیحی
در فضای غربی مسیحی چهار رویکرد از فضای دینی نسبت به نظریه تکامل و چالشهاش وجود دارد:
الف- خلقتگرایان قائل به عمر کوتاه زمین
فضای دینی مغرب زمین از لحاظ دینی کلیسا دارند اما فضای آکادمیک ندارند و از لحاظ آکادمیک جایگاهی ندارند.
ب- خلقت گرایان قائل به عمر طولانی زمین
کسانی که رویکردهای خلقتگرای عمر طولانی زمین را قبول دارند، تا حدی به فضای علم نزدیک میشوند. آنها قائلاند که عمر زمین طولانی است؛ اما نسلگرا هستند. آنها هم در فضای آکادمیک جایگاهی ندارند، زیرا خاستگاه و ورودشان یک ورود دینی است و با متن دین، علم را بررسی میکنند.
ج- طراحی هوشمند
در نظریه طراحی هوشمند میگوید ما اصلاً نمیخواهیم به مسئله ورود دینی کنیم. اغلب خداباور هستند، ولی ورودشان اینگونه نیست که بخواهند از منظر دینی نظریه تکامل را نقد کنند؛ بلکه از نظر آنها نظریه تکامل مشکلات علمی جدی دارد.
د- خداباوری تکاملی
تبیین مبتنی بر اراده هوشمند یک تعبیر کاملا علمی است و مبتنی بر متون دینی یا فرض گرفتن خداباوری نیست. این دسته تا حد امکان استقلال و تمایز بین علم و الهیات قائلاند و ادعا میکنند که به طور خاص تکامل مشکل الهیاتی ندارد. مشکل از آنجایی پیش میآید که خیلی از نظریه تکامل فراروی کنند و نگاه مادیگرایانه و ناصواب داشته باشند. اگر اینگونه حرکت نکنند ما میتوانیم تکامل را با خدا جمع کنیم، به این خداباوری تکاملی میگویند، یعنی نگاه خدا باورانه به تکامل.
نگاه اسلامی به نظریه تکامل
ما در نگاه اسلامی قائلیم که خداوند هر موجود را به گونهای طراحی کرده است؛ ولی در تکامل از این خبرها نیست. در هر صورت تعارض وجود دارد ولی بقیه انشعابها سر خلقت انسان است.
برخی میگویند: ما تکامل را میپذیریم به استثنای خلقت انسان
برخی میگویند: ما تکامل را میپذیریم، گونه انسان را هم تکامل ایجاد کرده است به استثنای خلقت حضرت آدم
برخی میگویند: ما تکامل را میپذیریم و بیان قرآن اینجا استعاری است.منظور این نیست که جدا خلق شده است، تعارض مبنایی در مورد پیدایش انسان وجود دارد. اگر تکامل ثابت شود، میشود به گونهای حل کرد، اما بحث میکنند که ظاهراً دلالت میکند به سمتی که خلقت حضرت آدم جدا بوده است.
ایده بعدی همگرا و همنوا است و میگوید: در آیات قرآن تاییداتی بر نگاه تکاملی وجود دارد. مانند؛ مرحوم صحابی یا مرحوم مشکینی، مرحوم مطهری که این نگاه را دنبال کردند.
راهکار قرآن و روایت اسلامی نسبت به تولید تکامل چیست؟
چالش عمیقتر مسئله تکامل و بحثهای اسلامی روی خلقت انسان است که تکامل میگوید تدریجی است. در قرآن شاید اینگونه نباشد، مسئله این نیست که این فرایند تدریجی است یا دفعی؟ یکی از مسائل حاشیهای تکامل نوع این فرایند است. دو پاسخ داریم:
الف) اگر ما به نئوداروینیسم قائل باشیم این با نگاه خداوند تعارض دارد.
ب) اگر به نئوداروینیسم قائل نباشید و به پیدایش تدریجی قائل باشید؛ بزرگان ما فضایی را ایجاد کردند و جلو بردند.چیزی که بزرگواران ما جلو بردند جمع نئوداروینیسم نبوده؛ بلکه با ادبیات اسلامی جمع تکامل هدفمند، تکامل غایتمند، یک حرکت جوهری به سمت تعالی را جمع کردند به فرض اینکه تکامل قطعی باشد، آن وقت الفاظ و ظواهر قرآن و روایات تأویل برده میشود.
وقتی بزرگواران در مورد تکامل صحبت میکنند به این دقت نکردند که مسئلهی تکامل پیدایش تدریجی نیست. اگر این مکانیزم خوب بیان شود شاید آنقدر به سادگی بیان نشود که قابل جمع کردن و همراستا با قرآن باشد. جمع نئوداروینیسم یا تکامل تدریجی نئوداروینیسم با مبانی ما در قرآن راجع به خلق انسان در آیه 4 سوره تین، آیه 7 سوره مبارکه سجده، آیه 4 سوره بلد آمده است.
راهبرد اولیه در بحث علمی
اگر راهبرد مواجهه از دقت کافی برخوردار نباشد دو اتفاق میافتد:
یکی اینکه تهدیدهای جدی را که ما دیگر به آن حساس نیستیم، یک جاهایی نمیبینیم.
در جای دیگر مبانی الهیاتی ما مورد تهدید قرار میگیرد.
مواجهه راهبردی با چالش
الحاد و الحاد علمی در چه فضایی دارد شکل میگیرد؟ قطعاً در فضایی که مخاطبش یک سری آدماند که اهل حکمت متعالی، مفاهیم الهی و فلسفی هستند و قرآن میخوانند، نیست. نمیگوییم مخاطب ما ملحد است که اگر بود با او باید مناظره میکردیم؛ بلکه مخاطب ما کسانی هستند که دو ویژگی دارند:
1- مخاطبان این فضا درگیر چالش شدهاند و این مسئله برایشان مهم است.
2- مخاطبان ما کسانی هستند که در اصل خداباوری دچار شبهه جدی شدهاند.
در این فضا اگر راهبرد مواجهه این باشد که به شواهد تجربی کار نداشته باشیم و برایش استدلالهای صرفاً متافیزیکی فلسفی در حکمت بگوییم، شاید او اصلاً با فضای ما ارتباط نگیرد؛ زیرا طبیعتگرایی در فضای آکادمیک جهانی آرام آرام شکل میگیرد و تثبیت میشود. راه مواجهه این است که سراغ شواهد تجربی به سمت آنتولوژیکال طبیعتگرایی با شواهد طبیعتگرایی برویم.
معرفی کتاب
در انتها به معرفی چند کتاب مرتبط با بحث های گفته شده میپردازیم:
1- برای آموزش تکامل، کتابی از آقای ارنست مایر «تکامل چیست» ترجمه آقای مهدی صادقی.
2- کتابی که مرجع آکادمیک آموزش تکامل است؛ «تکامل توسط داگلاس جی فوتویما»
3- کتاب «تکامل»، اثر مارک ریدلی
4- کتاب «ساختارانقلابهای علمی» نوشتهی توماس کوهن: ایدهای که توماس کوهن مطرح کرد و برخلاف تصور ما که در آن دوره قالب بود، علم در واقع انباشت پیشرفت خطی از شواهد تجربی نیست.
5- کتاب برهان صدیقین سینوی آقای صالح زارعپور که در سال 2021 یا 2022 میلادی توسط انتشارات کمبریج به چاپ رسید. زارع پور، برهان صدیقین ابن سینا را با ادبیات جدید ناظر به اشکالات جدید، منطق جدید، مسیر فلسفی بیان کرد.
6- کتاب ساعت ساز نابینا، نوشتهی ریچارد داوکینز است. از نظر او ظاهر حیات خیلی پیچیده و شگفت انگیز است.
7- قبل از قرن نوزدهم کتاب ویلیام پیلی به عنوان: «الهیات طبیعی» که با علم زیستشناسی دوران خودش، پیچیدگیهای عالم حیات را میگوید. او بیان میکند همانند ساعت جیبی؛ حیات یک طراح و یک هوش بزرگ میخواهد.