تکامل؛ تصادف و خدا

فهرست محتوی

مقدمه

کتاب «تکامل؛ تصادف و خدا» توسط برندن سوییتمن، استاد فلسفه و دارنده کرسی سالیوان در دانشگاه راکهرست آمریکا نوشته و به کوشش دکتر علی شهبازی ترجمه گردیده است و توسط کتاب طه برای اولین بار در تابستان سال 1399 به تعداد 1000 نسخه منتشر شده است.
این کتاب اثری است که به بررسی پیچیده و جذاب رابطه بین نظریه تکامل و باور به وجود خالق می‌پردازد. نویسنده با رویکردی علمی و فلسفی، به واکاوی شواهد و استدلال‌های طرفداران و مخالفان نظریه تکامل می‌پردازد. یکی از نکات برجسته این کتاب، تلاش نویسنده برای نشان دادن آن است که نظریه تکامل و باور به وجود خدا لزوماً متناقض نیستند. سوییتمن با ارائه دیدگاه‌های مختلف فیلسوفان و دانشمندان، نشان می‌دهد که می‌توان به طور همزمان به خدا و تکامل اعتقاد داشت. در کل، این کتاب برای افرادی که به مباحث فلسفه علم، دین، و تکامل علاقه‌مند هستند، بسیار مفید خواهد بود. سوییتمن با زبانی ساده و روان، مباحث پیچیده را برای عموم قابل فهم می‌کند و به خوانندگان کمک می‌کند تا دیدگاه‌های مختلف را بهتر درک کنند و ترجمه روان و سلیس دکتر شهبازی به جذابیت خواندن این کتاب افزوده است.
مطالب این کتاب در ضمن هشت فصل به مخاطب ارائه می‌شود که به‌طور کلی یک دیدگاه را دنبال می‌کند و آن این‌که از نظریه‌ی تکامل به‌هیچ‌روی نمی‌توان نفی خدا و دخالت، نظارت و هدایتگری او در جهان را نتیجه گرفت بلکه برعکس می‌توان گفت که خدا برای ایجاد جهان و موجودات زنده، از مسیر فرآیند طبیعی تکامل اقدام فرموده است.
در این صورت اولاً انتخاب طبیعی به بخشی از نقشه و طرح تبدیل می‌شود و ثانیاً تصادف که همراه با انتخاب طبیعی از مؤلفه‌های مهم در اندیشه تکامل‌گراهای خداناباور است، نفی می‌شود.
نویسنده‌ی این کتاب که خود در زمره تکامل‌گرایان خداباور است، همه‌ی کوشش خود را به کار گرفته است که ضمن بیان چگونگی سازگاری دین و تکامل، با تکیه بر اصولی مانند «اصل وجوب علی و معلولی» نشان دهد که در فرآیند تکامل هیچ عنصری از تصادف وجود ندارد.
در فصل اول که نویسنده آن را در قالب یک درآمد مطرح می کند، ابتدا چهار شیوه‌ی اصلی را که مردم به موضوع دین و تکامل می‌پردازند بیان کرده و توضیح می‌دهد که این رهیافت‌ها به موضوع تکامل عبارتند از:

آفرینش باوری
سکولاریسم
تکامل خداباورانه
رهیافت الهیات پویشی به تکامل

سپس با عنوان تکامل و فرهنگ معاصر به چند عامل فرهنگی مربوط به موضوع تکامل می‌پردازد که گاهاً تمام بحث را به ویژه در سطح سیاسی و اجتماعی (هرچند نه در سطح فلسفی و الهیاتی) تحت تاثیر قرار می‌دهد، نظیر دشمنی با دین (به ویژه در محافل آکادمیک که بیشتر عاطفی است نه عقلانی)، تاثیر دیدگاه‌های سیاسی و اخلاقی بر دیدگاه اشخاص نسبت به نظریه‌ی تکامل.
نویسنده پس از بیان این موضوعات می‌گوید هدف این کتاب بررسی راه‌های احتمالی سازگاری تکامل و دین با یکدیگر است و با این هدف نوشته شده است که در اختیار خواننده‌ی فرهیخته‌ی عمومی و علاقمند به این موضوع قرار بگیرد؛ مخاطب ما صرفاً متخصصین حوزه‌ی فلسفه، الهیات یا علم نیستند.
نویسنده در مباحث خود درست بودن تکامل را مفروض می‌گیرد و رهیافت خود را در این کتاب ملهم از مدل گفتگوی ارتباط میان دین و علم به‌طور کلی و نیز به‌طور خاص در حوزه‌ی تکامل می‌داند.
او می گوید: رهیافت من در این کتاب رهیافتی فلسفی است نه الهیاتی، سکولار (الحادی) یا علمی؛ اگرچه به موازات آن این رهیافت‌ها نیز مورد بحث قرار می‌گیرند.

فصل دوم

با مروری بر رشته‌ی علم، روش‌شناسی آن و نوع معرفت عینی که علم در پی آن است آغاز می‌شود که شامل تأملی کوتاه بر ماهیت نظریه‌های علمی نیز می‌باشد.
سپس در مقدمه‌ای تفصیلی پیشینه‌ی تاریخی نظریه‌ی تکامل بررسی می‌شود و سپس ادعاهای اصلی آن مورد کاوش قرار می‌گیرد و بعد از آن مفاهیم محوری نظریه‌ی تکامل مثل انتخاب طبیعی، بقای انسب، خرد تکامل، کلان تکامل، نیای مشترک و مانند این‌ها تبیین می‌گردد.
هدف نویسنده آن است که در حد امکان به روشنی مدعیات و مضامین اصلی این نظریه را برای خوانندگان فرهیخته‌ی عام تبیین کند به گونه‌ای که همه بدانند که در بحث دین و تکامل درباره‌ی چه چیزی سخن گفته می‌شود و نیز بعداً بتوان پیامدهای گوناگونی را که غالباً گفته می‌شود که این نظریه برای مسائل گوناگون دینی و فلسفی دارد ارزیابی و تحلیل کرد.

فصل سوم

پیرامون شواهد تکامل بحث می‌کند و این بحث به صورت پرسش و پاسخ ارائه می‌شود. پرسش‌های مورد نظر عبارتند از:
چه شواهدی در دست داریم که انتخاب طبیعی روی می‌دهد؟ در اینجا نویسنده بحث می‌کند که بهترین راه این است که وقتی درباره‌ی تکامل می‌اندیشیم میان دو نوع انتخاب طبیعی تمایز قائل شویم.
چه شواهدی به نفع وجود نیای مشترک در دست داریم؟
شواهد دی‌ان‌ای چیست؟
آیا تکامل تنها یک نظریه است و ممکن است ابطال شود؟
هدف حتی الامکان تلخیص عینی شواهد ارائه شده از سوی متفکران برجسته به سود دعاوی مربوط به تکامل و شناسایی ضعف‌ها یا خلل‌های موجود در شواهد و طرح پرسش‌های انتقادی است که ممکن است درباره‌ی شواهد پرسیده شود.
هر چند نویسنده برای اهداف بحث خود در این کتاب از پیش پذیرفته است که شواهد لازم برای این نظریه وجود دارد، این نیز مهم است که به ضعف‌ها یا نقاط فشار در شواهد و آنچه که ـ به نحو اعم ـ درباره‌ی این نظریه و دعاوی اصلی آن هنوز حل‌نشده باقی مانده توجه کند.

فصل چهارم

به بیان برخی واکنش‌ها به نظریه‌ی تکامل و پیامدهای این نظریه برای مسائل خارج از علم، مثلاً پیامدهای آن برای دین، فلسفه و اخلاق پرداخته می‌شود.
پس از کندوکاو در واکنش‌های تاریخی و امروزی به این نظریه، پرسش‌هایی از این قبیل مطرح می‌شود که:
آیا تکامل نوعی ایدئولوژی است؟
آیا با انواع متعددی از تکامل مواجه هستیم؟
تکامل چه پیامدهای الهیاتی به‌ویژه برای تلقی ما از کتاب مقدس دارد؟
پیامدهای فلسفی آن، مثلاً برای این دیدگاه که انسان به لحاظ نوع و نه فقط از جهت درجه و مرتبه با دیگر گونه‌ها تفاوت دارد، چیست؟
چه پیامدهایی در مورد مفهوم تصادف، ضرورت، موجبیت علّی و نقشی که آنها در عملکرد طبیعت بازی می‌کنند دارد؟
نویسنده در فصل پنجم و ششم به مطلب اصلی خود در این کتاب می‌پردازد.

فصل پنجم

یک استدلال کلیدی را ملاحظه می‌کند که شماری از متفکران تکاملی به آن متوسل می‌شوند و آن این‌که فرآیند تکامل دارای عنصر بزرگ‌تری به نام تصادف و اتفاق است و همین امر از جهاتی مبنای وجود طرح و تدبیر در طبیعت را سست می‌کند.
نویسنده استدلال می‌کند که هیچ تصادفی که بتواند در سطحی در جهان موثر باشد وجود ندارد،
و همچنین استدلال می‌کند که این دیدگاه که تکامل تحت سیطره‌ی تصادف است اشتباه بسیار مهمی در زیست‌شناسی تکاملی است.
این اشتباه پیامدهای مهمی برای درک ما از پیامدهای تکامل برای موضوعات خارج از زیست‌شناسی، مثلاً در فلسفه و الهیات، دارد.
در این فصل ابتدا مفهوم تصادف و اتفاق را به گونه‌ای که در زیست‌شناسی تکاملی در آثار متفکران برجسته، از جمله استیون جی گولد، ریچارد داکینز، الیوت سوبر، ارنست مایر، ژاک مونو، استفاده می‌شود، توضیح می‌دهد.
سپس مفاهیم تصادف، اتفاق و موجبیت علی را به‌معنای عام‌تری که در مورد جهان به‌طور کلی و در دانش فیزیک، به‌طور ویژه به‌کار برده می‌شود در نظر می‌گیرد.

فصل ششم

مطلبی را با توجه خاص به چگونگی به‌کارگیری مفهوم تصادف و اتفاق فرآیند تکامل، به‌ویژه با توجه به پدیده تغییرات جهشی در دی‌ان‌ای، باز می‌کند.
برای روشن شدن این دیدگاه به نمونه‌هایی اشاره می‌شود که در آثار ارنست مایر، استیون جی گلد، ژاک مونو و جری کویین به کار رفته است.
سپس تمایز میان تصادف و اتفاق و احتمال و پیش‌بینی‌پذیری را به‌روشنی تبیین می‌کند و خلط و اشتباهاتی را گوشزد می‌کند که در خصوص به‌کارگیری این مفاهیم در مورد تکامل صورت گرفته است.
در بخش آخر این فصل به ایرادی می‌پردازد که از منظر مکانیک کوانتوم بر دیدگاه موجبیت‌گرایانه‌ی نویسنده در مورد طبیعت وارد می‌گردد و در همین بخش به این مسئله می‌پردازد که آیا فرآیند تکامل، فرآیندی پیش‌رونده و روبه‌جلو است یا خیر؟

فصل هفتم

به پیامدهایی می‌پردازد که تحلیل قبلی‌اش در مورد چگونگی فهم برخی مفاهیم کلیدی در باور دینی، به‌ویژه مفهوم طرح و تدبیر، آفرینش و نقشه‌ی خدا برای عالم، به دنبال دارد.
او به راه‌های مختلفی می‌پردازد که از رهگذر آن‌ها می‌توان گفت که دین و تکامل سازگارند و به برخی پیامدهای تکامل برای دین که در فصل چهارم مطرح شده پاسخ می‌دهد.
در همین فصل پس از بیان یک مشکل جدی که برای تبیین طبیعت‌گرایانه از واقعیت وجود دارد، به نقش فعل الهی در آفرینش می‌پردازد.
چرا خدا فرآیندی مانند تکامل را برای آفرینش گونه‌ها به کار می‌گیرد؟
آیا این فرآیند موجب تضعیف بی‌همتایی انسان است؟
آیا ادله و شواهدی دال بر این که خدا فرآیند تکامل را هدایت می‌کند وجود دارد، یا این فرآیند را کسی هدایت نمی‌کند؟
خدا به‌صورتی خاص در آفرینش «دخالت» می‌کند، یا صرفاً اجازه می‌دهد که به‌تدریج رشد و تحول بیابد؟
مفاهیمی مانند علّیت اوّلی و ثانوی چه نقشی در آفرینش دارند؟
آیا خدا اصلاً نقشی برای تصادف در طبیعت قائل است؟
در این مورد دیدگاه‌هایی چند را مورد ملاحظه قرار می‌دهد ازجمله پاره‌ای پیشنهادها که در آثار اخیر جان پوکینگهورن و آرتور پیکاک مطرح شده است.

فصل هشتم

به بسط مضامینی می‌پردازد که در فصل هفتم مطرح‌شده‌اند به‌ویژه مضامینی درباره‌ی جایگاه طرح و تصادف در طبیعت و در جهان به‌طور کلی.
در این فصل به این مسئله پرداخته می‌شود که آیا ممکن است آمیزه‌ای از تصادف و موجبیّت علّی در نظام آفرینش وجود داشته باشد؟ و این مفاهیم را چگونه می‌توان به مسئله‌ی طرح و تدبیر تمام‌عیار جهان ربط داد.
سوییتمن ضمن تمایز دیدگاه خود از نظریه طراحی هوشمند، به تبیین پیامدهای نظریه موجبیّت‌گرایانه خود در خصوص قابلیت استفاده از تکامل به عنوان حجتی علیه وجود طرح و تدبیر الهی می‌پردازد. وی با نقد این استدلال که فرایند تکامل به دلیل ماهیت تباه‌کننده، بیهوده و بی‌رحمانه خود، مسئله شر را پیچیده‌تر می‌سازد، به ارائه تحلیل انتقادی می‌پردازد.
این فصل با نگاهی به پاره‌ای مشکلات به پایان می‌رسد که طبیعت‌گرایی تکاملی برای تبیین‌های سکولاریستی از اخلاق به ارمغان می‌آورد.
ازجمله این مسائل می‌توان به‌طور کلی به مسائلی چون:
توجیه نظام اخلاقی عینی صرفاً با توسل به تکامل؛
مسئله‌ی نسبیت‌گرایی که با مسئله‌ی قبل بی‌ارتباط نیست؛
دشوار بودن توجیه افعال اخلاقی دینی نظیر دوستی و ایثار و ازخودگذشتگی از منظری تکاملی؛
و مسئله‌ی لاینحل تبیین پدیده اختیار و فاعلیت اخلاقی اشاره کرد.

اشتراک گذاری نمایید
Facebook
Twitter
LinkedIn
WhatsApp
Telegram
مطالب مرتبط قبلی و بعدی
مطالب مرتبط
تازه ها