نویسندگان: دکتر مرتضی پیروجعفری/ حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد جعفری
مطالب ذیل سلسله مطالبی است که بهعنوان درسنامه آشنایی و نقد الحاد جدید بهصورت مسلسل منتشر خواهد شد. سعی بر آن است تا نگاهی جامع به مهمترین مؤلفههای تفکر الحادی جدید داشته باشیم تا از این رهگذر بتوان دیدی جامع و اشرافگونه برای مواجهه مؤثر و عالمانه با این رویکرد داشت.
این شماره به بیان مباحث مقدماتی در باب الحاد، چیستی و انواع آن میپردازد و در شمارههای آتی رویکردهای گوناگون الحادی، یعنی الحاد فلسفی، الحاد علمی و الحاد عملی مورد واکاوی قرار خواهد گرفت.
فصل اول: مباحث مقدماتی الحاد جدید
مفهوم شناسی الحاد
الحاد، خداناباوری، بیخدایی و آتئیسم معادلهایی مشابه هستند که برای اشاره به مفهوم «انکار وجود خدا» در زبان فارسی بکار میروند. در زبان انگلیسی، این مفهوم با واژه «Atheism» شناخته میشود که خود برگرفتهشده از واژه یونانی ἄθεος است. در این زبان و در یونان باستان، کلمه ἄθεος به معنی «بدون خدا (یان)» برای تحقیر کسانی که پرستش خدایان موردقبول جامعه را رد میکردند استفاده میشد. در این واژه، ἄ حرف نفیکننده است و درواقع به معنای نفی اعتقاد به وجود خدا است.( ,Drachmann 201-3)
در ادبیات دینی اسلامی، الحاد، مصدر باب افعال، به معنی خمیدن، میل کردن، عدول کردن و مجادله کردن، و در اصطلاح یعنی میل از حق (راغب، ذیل لحد) و انحراف از راه راست یا روی برتافتن از حق و روی کردن بهسوی باطل (عرفی طالقانی، ۵۴)، و در کوتاهترین تعبیر برگشتن از دین خدا است. (دایره المعارف بزرگ اسلامی، ذیل واژه الحاد)
الحادپژوهان در مورد بهترین تعریف و طبقهبندی برای الحاد باهم اختلافنظر دارند، در پارهای از موارد الحاد با ندانمگرایی یکی دانسته شده و یا آن را در کنار دئیسم قرار دادهاند. آیا انکار صریح خدا متضمن الحاد است و یا اگر در مواجهه با مسالة وجود خدا، هیچ پاسخی دریافت نکردیم، آن هم الحاد محسوب میشود؟ یکی از علتهای این سردرگمی، نبودن تعاریف موردتوافق عام درباره واژگانی چون الوهیت و خدا است. کثرت و تنوع مفاهیم خدا و الوهیت منجر به ایدههای مختلف در کاربرد الحاد میگردد. برای مثال، رومیان باستان، مسیحیان را متهم به الحاد میکردند؛ زیرا مسیحیان، خدایان مشرکان را پرستش نمیکردند. بهتدریج، این نوع استفاده از مفهوم خدا از دور خارج شد، زیرا خداباوری بهعنوان باوری فراگیر برای هر نوع باور به الوهیت به کار رفت.( Martin, 2)
گونههای مختلفی از انکار خداوند در طول تاریخ تا به امروز به ظهور رسیده است. الحاد پدیداری بسیار پیچیده است که از اندیشههای فلسفی و شرایط اجتماعی، روانی و فرهنگی تأثیر فراوانی میپذیرد. سخن درباره الحاد ناب و پیراسته کمی سخت است ـ چنانکه صحبت از یک نوع اندیشه درباره خداوند مشکل مینماید ـ اما در مورد گونههای خاص از انکار وجود خدا میتوان عناصر غالبی ـ که البته در بیشتر موارد با رویکرد فلسفی است ـ را که در دستهبندی انواع آن راه گشا است، یادآور شد. برای نخستین بار این نوع دستهبندی توسط جی.اچ.آلستد در قرن هفدهم ارائه شد. او خداناباوران را به دودسته کلی الحاد نظری و الحاد عملی تقسیم کرد. (Zdybicka, 250)
در ابتدا به الحاد نظری و عملی پرداخته و سپس در ادامه، سایر اقسام اندیشة الحادی ذکر میشود:
1. الحاد نظری و الحاد عملی
گستردهترین نوع از دسته بندی خداناباوری ، تقسیم آن به نظری و عملی است. الحاد نظری به معنای واقعی کلمه وجود ندارد؛ چراکه خدا موضوع شناخت مستقیم انسان قرار نمیگیرد و نیز انسان قاطعانه نمیتواند بگوید که خدایی وجود ندارد. چنانچه تاریخ فلسفه نشان میدهد تابهحال برهانی متافیزیکی بر نبود خدا اقامه نشده است.
در الحاد نظری ارتباط قوی بین مبانی متافیزیکی و معرفتشناختی وجود دارد. الحاد نظری میتواند به گونههای زیر تصور شود:
- الحاد متافیزیکی (Metaphysical atheism ) شامل همه باورهایی است که به انکار خداوند معتقدند و خود مشتمل است بر 1) الحاد صریح که وجود خداوند را صراحتاً انکار می نماید و 2) الحاد ضمنی که به معنای انکار خداوند در مکاتبی است که وجود «مطلق» را پذیرفتهاند؛ البته با این تصور که «مطلق» هیچیک از صفات خداوند را ندارد همچون تعالی و تجرّد، صفات شخصی یا وحدت (پانتئیسم، پاننتئیسم، دئیسم).
- الحاد معرفتشناختی (Epistemological atheism )؛ اینگونه از الحاد را میتوان با همه آن مفاهیم فلسفی که منکر توانایی شناخت خدا یا مسئله وجود خدا توسط انسان است مرتبط دانست؛ به عبارتی این نوع الحاد منکر توانایی شناخت خدا یا مسئله وجود خدا توسط انسان است .
در الحاد عملی، افراد طوری زندگی میکنند که انگار هیچ خدایی وجود ندارد و پدیدههای طبیعی را بدون توسل به الهیات و تبیینهای دینی توضیح میدهند. طبق این جهانبینی وجود خدا یا خدایان رد نمیشود ولی وجودش غیرضروری یا بیهوده تلقی میشود؛ خدا نه دلیل و معنایی برای زندگی ارائه میدهد و نه در زندگی روزمره تأثیری دارد. از این منظر مسئله وجود خدا در زندگی روزمره انسان بیاهمیت و نامربوط است؛چراکه چندین سال بحث و گفتگو بر سر این مسئله هیچگاه وجود و یا عدم وجود آن را اثبات نکرده است.
الحاد عملی گونههای متفاوتی را شامل میشود که بهقرار زیر است:
- ممکن است این نوع، در میان مردمی تصور شود که وجود خدا را انکار نمیکنند و خود را متعلق به جامعه مؤمنان بدانند اما هیچکدام اصول اخلاقی دینی را دنبال نمیکنند و یا به شریعت و جنبههای عبادی دین نمیپردازند.
- الحاد حاصل از بیتفاوتی (لاقیدی)، کسانی که هیچ تمایلی به پرداختن به موضوع شناخت خداوند و دین ندارند؛ و بر این باور هستند که زندگی بشر بدون دین و باور به وجود خدا در جریان است و دین هیچ نقشی در رفاه و سعادت انسان نداشته است. تنها جهان خداناباور میتواند محیای بهرهمندی تام از زندگی دنیوی باشد.
- حذف فعال پرداختن به مسئله خدا و دین از پیگیریهای فکری و عملی. این نگرش را « خدا نامهم انگاری» (apatheism) می نامند که اساساً اهمیتی برای این مباحث قائل نیست.
- جهل به موضوع خدا و عدم دانش کافی نسبت به وجود خالق، یا نظام دهنده جهان. کارل مارکس این نوع را مطلوبترین حالت ممکن برای مواجه انسان با مسئله خدا دانسته است. (Donald, 43)
الحاد صریح (Explicit atheism) و ضمنی (Implicit atheism) زیرمجموعههایی از الحاد هستند که توسط جرج اچ. اسمیت تعریفشدهاند. در تعریف الحاد ضمنی توسط اسمیت آمده است: «فقدان باور به خدا بدون انکار آگاهانه آن»؛ و الحاد صریح به این شکل تعریفشده است: «فقدان باور تئیستی درنتیجه انکار آگاهانه آن».(Smith, 13)
خداناباور ضمنی، شخصی است که به خداباور ندارد، اما صراحتاً درستی خداباوری را نفی یا انکار نمیکند. نیز اصولاً لازم نیست که خداناباور ضمنی با مفهوم خدا آشنایی داشته باشد. برای مثال، شخصی که هیچ آشنایی با باور خداباوری ندارد، نه به خدا اعتقاد دارد و نه منکر وجود چنان موجودی میشود. انکار، مستلزم چیزی است که انکار شود و کسی نمیتواند بدون اینکه اول بداند خداباوری چیست، آن را انکار کند. این نوع دستهبندی میتواند کودکی که هیچ تصوری از خدا در ذهن ندارد را نیز شامل میشود؛ یعنی تعریف خداناباور شامل آنها نیز میگردد. (Smith, 13)
3. الحاد عام و خاص
الحاد عام: الحاد به معنای عام، هر نوع انکار و مخالفتی نسبت به اندیشهها و آموزههای ادیان ابراهیمی است. اعم از اینکه خدا یا وحی یا معاد یا عالم ملکوت را نفی کند.
الحاد خاص: صرفا به معنای نفی خدا است.
4. الحاد سلبی و الحاد ایجابی (Negative atheism and positive atheism)
الحاد سلبی (Negative atheism): به معنای خداناباوری است. به این معنی که شخص ملحد ممکن است دلایلی برای نفی خدا ارائه نکند؛ اما دلایلی را که خداباوران برای اثبات خدا آوردهاند را رد و نفی میکند و خود برای اعتقاد خود دلیلی ارائه نمیدهد؛ مانند جان هاسپرز که دلایل وجود خدا را نفی و انکار میکند، این نوع شامل لاادریگری (ندانمگرایی) و شکاکیت هم میشود، یعنی کسی که نسبت به باور داشتن یا نداشتن به خدا شکاک است، مثلاً دلایل اثبات وجود خدا را و دلایل اثبات عدم وجود خدا را دیده است و این دو دلایل را در حد تزاحم و تکافو قلمداد کرده است و هیچکدام ترجیح بر دیگری ندارند لذا لا ادریگر یا ندانمگرا شده است.
الحاد ایجابی (positive atheism): ترجمهای که بتواند مفهوم این اصطلاح را برساند ناخداباوری است؛ یعنی کسی که اعتقاد به خدا ندارد و برای اثبات یا معقول سازی آن دلیل ارائه میکند.
در این نوع فرد علاوه بر عدم اعتقاد به وجود خدا، بهصراحت ادعا میکند خدا وجود ندارند؛ و سعی میکند برای مبانی خود دلایل اثباتی بیاورد. درگذشته الحاد جنبه سلبی داشت اما امروزه خداناباوران بهجای انکار دلایل اثبات وجود خدا، به شکل مستقلی دلایلی ایجابی بر نبود خدا میآورند و این کار را به یاری یافتههای علمی جدید ازجمله ژنتیک، نظریه تکامل، زمینشناسی و عصبشناسی انجام میدهند. (Sweetman, 9) ملحدین برجسته قرن اخیر عمدتاً در این دسته از قسم الحاد قرار میگیرند مانند آنتون فلو و مایکل مارتین و ویلیام رو.
مایکل مارتین نیز بدین نحو بین الحاد سلبی و ایجابی تمایز قرار داده و یادآور میشود الحاد سلبی به معنای گسترده، عدم عقیده به هرگونه خدا یا خدایان است و شامل عدم عقیده به خدای توحیدی متشخص نیز میشود و الحاد سلبی به معنای مضّیق و محدود، عدم عقیده به خدای صرفاً توحیدی است. الحاد ایجابی به معنای گسترده آن، باور نداشتن به هرگونه خداست و الحاد ایجابی محدود، به معنای باور نداشتن به خدای توحیدی است. او برای دفاع از الحاد ایجابی به معنای دوم پیشنهاد میدهد که باید دو کار انجام داد. اول، ادله باور داشتن به سود خدای توحیدی رد و ابطال شود و دوم، ادله باور نداشتن به سود خدای توحیدی عرضه گردد. (Martin, 2)
بر اساس این مرزبندی خداناباوری، اکثر ندانمگرایان خداناباور به شمار میآیند. بااینکه برای مثال، فیلسوفانی چون مارتین، ندانمگرایی را منتهی به الحاد منفی میدانند، برخی ندانمگرایان دیدگاه خود را متفاوت از الحاد میدانند. در کتاب توهم خدا، داوکینز، افرادی را که احتمال وجود خدا برایشان بین بسیار بالا تا بسیار پایین است، ندانمگرا نامگذاری میکند و اصطلاح خداناباورایجابی را برای کسانی به کار میبرد که ادعا میکنند میدانند خدا وجود ندارد. (Dawkins, 50)
5. الحاد دوستانه و الحاد نادوستانه (Friendly atheism and unfriendly atheism)
الحاد دوستانه (Friendly atheism): به معنای انکار خداباوری ادیان توحیدی است به این معنا که ممکن است شخصی منکر وجود خدا نباشد اما خدایی که در ادیان توحیدی است را نپذیرد و آن را رد کند، بهعنوانمثال دئیسم (Deism) در این دسته قرار میگیرد
الحاد نادوستانه Uunfriendly atheism)): به معنای انکار خداباوری بهصورت مطلق است که خدا بهعنوان یک موجود متافیزیکی و مبدأ هستی قبول ندارند و فقط عالم ماده را به رسمیت بشناسد.
6. الحاد عریض و الحاد باریک (Wide atheism and Narrow atheism)
الحاد عریض (Wide atheism): این نوع معنای عامی دارد که شامل الحاد سلبی هم میشود.
الحاد باریک Narrow atheism)) این نوع فقط شامل الحاد ایجابی میشود.
7. الحاد نرم و الحاد سخت (Soft atheism and hard atheism)
این تقسیمبندی کاربردی کمتری دارد. مثلاً مایکل مارتین که یکی از ملحدین معاصر است ابتدا از همین اصطلاح الحاد نرم و الحاد سخت (Soft atheism and hard atheism) استفاده میکرد ـ که تقریباً الحاد نرم، همان الحاد دوستانه و الحاد سخت، همان الحاد نادوستانه است ـ اما در کتابهای اخیرش از اصطلاح الحاد دوستانه و الحاد نادوستانه استفاده کرد؛ و این تعبیر بیشتر رایج شد.
8. لاادریگری یا ندانم گرایی
ندانم گرایی (Agnosticism) یا ناشناختگرایی، آموزه یا گرایشی فلسفی است که دانستن درستی یا نادرستی پارهای از ادّعاها بهویژه ادّعاهای مربوط به امور مابعدالطبیعی چون الهیات، زندگی پس از مرگ و وجود خدا و یا حتی حقیقت نهایی را نامعلوم و یا در اساس ناممکن میداند. لاادریگری که در عین اذعان به عینیت و واقعیت جهان، شناخت قسمتی از آن و یا کل آن را برای فهم بشری ناممکن میداند.
این واژه برای اولین بار توسط هنری هاکسلی در 1869 بکار رفت. (New Catholic Encyclopaedia) شاید بسیاری، چنین میپندارند که لاادریگری همان الحاد است درحالیکه اینگونه نیست. به گفته او: «ندانمگرایی در حقیقت یک نوع اعتقاد نیست بلکه روشی است نهفته در بهکارگیری دقیق یک اصل. به نحو ایجابی این اصل را میتوان چنین بیان کرد: در امور عقلانی تا آنجایی که عقلت تو را میبرد بیهیچ ملاحظهای با آن همراه شو و به نحو سلبی: در امور عقلانی وانمود نکن که نتایج اثبات نشده یا اثباتنشدنی قطعیت دارند». (Dawkins)
به گفته ویلیام. آل. رو(William L. Rowe )، ندانم گرا کسی است که به وجود خدا، نه معتقد و نه بیاعتقاد باشد. درحالیکه خداناباور به وجود خدا معتقد نیست و نیز موحد به وجود او ایمان دارد.
پس از تبیین مفهوم الحاد و لاادریگری، تفاوت بین این دو مقوله بیان میشود. لاادریگری اغلب در برابر الحاد قرار میگیرد اما تقابل مطلق لاادریگری با الحاد گمراهکننده و غلطانداز است. لاادریگری و الحاد ایجابی درواقع ناسازگارند؛ بدین معنا که اگر الحاد صادق باشد، لاادریگری کاذب است و بالعکس؛ اما لاادریگری با الحاد سلبی سازگار است. ازآنجاکه لاادریگرها به وجود خدا باور ندارند، ملحد سلبیاند. ندانم گرا در اینکه ادله مناسبی به سود وجود خدا وجود دارد یا نه تردید دارد و لذا او نهایتا در زمره « خداناباوران» قرار می گیرد؛ درحالیکه فرد خداناباور اینگونه نیست.
مارتین به دو گونه ندانمگرایی اشاره میکند. دیدگاهی را که معتقد است هیچ دلیل مناسبی نه به سود باور به وجود خدا و نه به سود باور به عدم وجود خدا وجود ندارد، ندانمگرایی شکاکانه مینامد و دیدگاهی که بر آن است که دلایل به سود خداباوری و الحاد به یک اندازه مناسب بوده و هم دیگر را خنثی میکنند، ندانمگرایی خنثی مینامد. (Martin, 3)
بااینکه برای مثال، فیلسوفانی چون مارتین، ندانمگرایی را منتهی به الحاد منفی میدانند، برخی ندانمگرایان دیدگاه خود را متفاوت از الحاد میدانند. در کتاب توهم خدا، داوکینز، افرادی را که احتمال وجود خدا برایشان بین بسیار بالا تا بسیار پایین است ندانمگرا نامگذاری میکند و اصطلاح الحاد ایجابی را برای کسانی به کار میبرد که ادعا میکنند میدانند خدا وجود ندارد. تحت این مقیاس او خودش را «عملاً بیخدا»(de facto atheist )ولی نه خداناباور ایجابی معرفی میکند.
منابع:
- عرفی طالقانی، یغما، اصل الاصول، به کوشش جلالالدین آشتیانی، تهران، ۱۳۵۷ ش.
- Borcher ,Donald M. ، Encyclopaedia of philosophy، 2nd ed ,Detroit, Thomson Gale/Macmillan Reference ,2006.
- Dawkins, Richard, The God Delusion ,London, Bantam Press, 2006, p 50.
- Drachmann, A.B Atheism in Pagan Antiquity. Chicago: Ares Publishers. 1977.
- Martin, Michael, The Cambridge Companion To Atheism, Cambridge University Press, 2007.
- Smith ,George H., Atheism: the case against God, Buffalo، N.Y: Prometheus Books، 1989.
- Sweetman ,Brendan, Religion And Science: An Introduction, New York: Bloomsbury Academic, 2009.
- Thomas Carson, Joann Cerrito and Catholic University of America, New Catholic Encyclopaedia. 1, 1, Detroit; London: Thomson/Gale in association with the Catholic University of America, 2003.
- Zdybicka ,Zofia, ، Universal Encyclopaedia of Philosophy، Vol 1 ,Polish, Thomas Aquinas Association، 2005.